سیویکم مِی سالروز تولد کلینت ایستوود جونیور بازیگر، کارگردان و تهیهکننده آمریکایی برنده چهار جایزه اسکار و سازنده فیلمهای مشهوری چون «به خاطر یک مشت دلار»، «پرچمهای پدران ما»، «دختر میلیون دلاری» و «نابخشوده» میباشد.
سیویکمِین سالروز تولد کلینت (کلینتون) ایستوود جونیور بازیگر، کارگردان و تهیهکننده آمریکایی برنده چهار جایزه اسکار شامل دو اسکار بهترین فیلم و دو اسکار بهترین کارگردانی میباشد. از معروفترین ساختههای او میتوان به «به خاطر یک مشت دلار»، «نامههایی از ایوجیما»، «پرچمهای پدران ما»، «دختر میلیون دلاری» و «نابخشوده» اشاره کرد. از خصوصیات کارهای او این است که در اکثر مواقع کار تهیه کنندگی و موسیقی بر عهده خود اوست.
کابوی بینام سوار بر اسب اسکار
ایستوود در 31مه 1930در سان فرانسیسکوی کالیفرنیا به دنیا آمد. آغاز زندگی هنری اش بر میگردد به سالهای 1955تا 1977که تقریبا فقط به عنوان بازیگر در فیلمها ظاهر میشد. در دنیای بازیگری مهمترین نقشهای او نقش کابوی بدون نام سهگانه سرجولیونه (به خصوص مشهورترین آنها: «خوب بد زشت») و نقش هری در سری فیلمهای «هری کثیف» است.
در سمت کارگردانی فیلمهای فوقالعادهای ساخته است که هر کدام بیانگر حقایقی تلخ از «دنیای بدون نقص» اطراف ما هستند. سه گانه وسترن او -«خوب، بد، زشت»، «به خاطر چند دلار بیشتر» و «به خاطر یک مشت دلار»- از معروف ترین و بهترین وسترنهای سینمای جهان است. فیلم «نابخشوده»(1992) برای او اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به ارمغان آورد.
بعد از «نابخشوده» چند فیلم جنایی دیگر ساخت که در مقایسه با «نابخشوده» البته، فیلمهای ضعیفی بودند. تا اینکه در سال 2003«رود میستیک» را میسازد که در آن بازیگرانی چون شان پن و تیم رابینز حضور داشتند و جوایزی از جمله اسکار نیز برای این فیلم مهم دریافت کردهاند. خود او نیز نامزد بهترین کارگردانی شد.
سال بعد از موفقیت رود میستیک، فیلم تاثیرگذار «دختر میلیون دلاری» را میسازد و برای بار دوم بعد از «نابخشوده»، اسکار بهترین کارگردانی و فیلم را کسب میکند. در سال 2006دوگانه جنگی درباره جنگ جهانی دوم بین آمریکا و ژاپن با نامهای «پرچمهای پدران ما» و «نامههایی از ایوجیمارا» میسازد که هردو از سوی بسیاری از منتقدین بهترین فیلمهای سال معرفی میشوند. «نامههایی از ایوجیما» توانست در جوایز اسکار نامزد 4 جایزه (از جمله بهترین فیلم و کارگردانی) بشود هر چند که در مقابل فیلم «رفتگان» از مارتین اسکورسیزی باخت.
در 2008دو فیلم مهم ساخت. یکی «بچه جابه جا شده» (با بازی آنجلینا جولی که برای بازی در این فیلم نامزد جایزه اسکار شد) و یکی «گرن تورینو»، که برای آن جایزه دست آورد یک عمر را گرفت. در 2009ایستوود برای بار چندم، از مورگان فریمن در فیلم «شکستناپذیرش» استفاده کرد که نامزد دو اسکار شد ولی هیچ یک را بدست نیاورد.
از فیلمهای معروف وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
•خوب، بد، زشت
•به خاطر چند دلار بیشتر
•به خاطر یک مشت دلار
•نابخشوده
•دختر میلیون دلاری
•قدرت مطلق
•جنایت حقیقی
•روی خط آتش
•قلعه عقاب ها
•گاوچران ها
•هری کثیف در استخر کشته شد
•فرار از زندان الکاتراز
•دنیای بدون نقص
•کار خون
•آخرت
•رودخانه مرموز
•پرچمهای پدران ما
•نامههایی از ایوجیما
وفادار به رسالت سینما
آنچه همواره در فیلمهای وی -که میتوان گفت بهترین فیلمهای این سالهاست- قابل احساس است، تلخی بیش از حد ولی صادق فیلمهای اوست. چرا که ایستوود متعلق به سینمای واقعی ست، سینمای وحشی و واقعی آمریکا با طعم واقعی زندگی روی زمین، با همه تندیها، تلخیها و کثافتها. این طعمی ست که شاید ما کمتر چشیده باشیم یا کمتر بپسندیم، آن هم به دلیل اینکه ضایغهمان عادت کرده به یک نوع مزه پیچیده و چندلایه و فلسفی که ادغامیست بین سینما اروپای شرقی و آسیای جنوب شرقی! یا دیگر از صرافت جدی گرفتن کارهای بیشازحد آمریکایی یا بیش از اندازه هالیوودی افتادهایم. اما شاید درستتر این باشد که برای کوتاهتر شدن شبهای کسالتبار زندگی مدرن این سالها تمام تکههای لحاف هزارتکه را خوب تماشا کنیم. مخصوصا تکههای رنگیتر و زندهتر!
ایستوود فیلم سازیست که هنوز هم در هشتادودو سالگی چنان فیلم میسازد که انگار جوانی 30-40 ساله است. درونمایههای زندگی، مرگ، معرفت، انتقام، مردانگی و تمام مولفههای معروف سینمای وسترن در سینمای حتی هالیوودیتر او موج میزنند. در سینمای مربوط به هاکس و فورد موضوع سینما سرگرمی و سینما برای سینما اشاره کردیم. ایستوود یکی از نمایندگان به حق این سینماست. نماینده تفکری در سینما که معتقدند سینما دانشگاه نیست و به جای آنکه به این فکر کنیم که چه چیزی به مخاطب یاد بدهیم باید توجه داشته باشیم که چه بسازیم که مخاطب را جذب و او را سرگرم کند.
جدای از اینکه این تفکر چقدر درست است یا چقدر با اندیشه و تلقی ما از کارکرد سینما مطابقت دارد، تفکریست که خیلی از شیفتگان سینما را به این عرصه کشانده و گاهی حتی باعث تعصب آنها بر این مدیوم شده است. این تعصب تا آنجا پیش رفته که کسانی را که فیلم را دستمایه بیان یک اندیشه غیر از خط سیر قصه و داستان قرار میدهند، متهم به خیانت به رسالت اصلی سینما میکنند! این تندروی از هر جناح فکری در هنر قابل قبول نیست اما از این حرفها که بگذریم گاهی در میانه روزهای کسالت بار امروز- روزهای داغ و یکجورِ تقریبا تابستانی- بعضی از فیلمهای ایستوود در بابِ زندگی محض -همراه با تمام خوبیها، بدیها و زشتیهایش - با یک نوشیدنی خنک عجیب میچسبد!
-------------
منبع: سینما پرس