loading...
دانلود و نقد فیلم | اخبار سینمای جهان
admin بازدید : 7056 شنبه 20 خرداد 1391 نظرات (1)

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/1-The-Green-Mile.jpg

کارگردان :Frank Darabonthttp://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/1-The-Green-Mile.jpg

نویسنده : Stephen King

 

 

 

 

بازیگران: Tom Hanks, Michael Clarke Duncan ,David Morse

جوایز :

برنده اسکار:

-

نامزد اسکار:

بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمبرداری

خلاصه داستان :

داستان این فیلم درباره پل اجکام است که به علت کهولت سن در خانه سالمندان است و به بیان بخشی از خاطرات خود در زمان خدمت در پلیس می پردازد. اجکام در سال ۱۹۳۵ در زندان مسئول گروه اعدام کنندگان بوده و در آنجا با یک سیاهپوست درشت اندام و خوش قلب به نام جان کافی آشنا می شود که قدرتی خارق العاده دارد و به واسطه آن اجکام را از درد و بیماری رها می کند. در ادامه با ورود یک شرور به زندان و وخیم شدن حال همسر رئیس زندان اتفاقات دیگری رخ می دهد که ..

Download Film 

پنج سال پس از آنكه اولین فیلم كارگردان تازه كار با استقبال مواجه شد و جایزه هاى متعددى دریافت كرد، دارابونت دومین فیلمش را با نام «مسیر سبز» ساخت. فیلمى بسیار خوش ساخت كه نشان داد تجربه اول فیلمساز اتفاقى نبوده است. «مسیر سبز» ماجراى زندانى است كه بندى با این نام دارد. در این بند زندانیانى نگهدارى مى شوند كه اعدامشان حكمى است. آنها منتظرند تا دادگاه روز مرگشان را تعیین كند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/15-The-Green-Mile.jpgپل و همكارانش در این بند كار مى كنند. در شروع فیلم یك زندانى قوى هیكل به نام جان كافى به زندان آورده مى شود. جرم او هتك حرمت و كشتن دو دختر خردسال است. جرمى كه طبعاً امكان هرگونه همدردى تماشاگر با كافى را از بین مى برد. فیلم عجله اى براى ارایه كلایمیكس اصلى خود ندارد. شخصیت ها معرفى مى شوند و در تقابل با یكدیگر جان مى گیرند. فضا تعریف مى شود، آدم ها با شرایط آداپته مى شوند. فیلم با حوصله تماشاگر را به جایى مى رساند كه انتظار اتفاق خارق العاده اى را مى كشد. وقتى جان كافى درد مثانه پل را فقط و فقط با گرفتن او و انتقال انرژى درمان مى كند فیلم وارد مسیر دیگرى مى شود. كافى باز هم این كار را مى كند و یك بار همسر رئیس زندان را نجات مى دهد. شخصیت ها در میانه فیلم سرنوشت دیگرى پیدا مى كنند. خصوصاً شخصیت اصلى فیلم یعنى جان كافى. او هرچند مثل بقیه محكومین به مرگ، مسیر سبز را طى مى كند اما در راه، دنیاى بكرى را پیش روى تماشاگران قرار مى دهد. جان كافى، شخصیتى كه در آغاز فیلم دوست داشتنى نبود در اواسط فیلم به قهرمانى تبدیل مى شود كه تماشاگران همراه كاركنان زندان همگى به دنبال راهى براى رهایى او هستند. جهان فرانك دارابونت در فیلم «مسیر سبز» جهانى معناشناختى (نه معناگرا) است. فیلم در بسترى قصه گو شخصیتى متافیزیكى را معرفى مى كند. «مسیر سبز» شاید مصداق این جمله معروف باشد كه: «معجزه ها در جاهاى عجیب و غریب اتفاق مى افتند.» جان كافى شخصیت دوست داشتنى فیلم كه با بیان كودكانه خود بیشتر به دل مى نشیند دقیقاً براساس روایتى متافیزیكى از موجودات متافیزیكى خلق شده است. او مثل آدم هاى خوب افسانه ها بسیار تنومند است. كارهایى كه كافى در فیلم انجام مى دهد و باعث حیرت حاضران مى شود همان قدر باور نكردنى است كه تمام اعمال عجیب افسانه ها غیرمنطقى به نظر مى رسند. اما دارابونت شخصیت جان كافى را چنان قوى مى سازد كه تماشاگر وادار مى شود او را باور كند.

از دیگر نكاتى كه «مسیر سبز» را به فیلمى برجسته تبدیل مى كند پرداخت كم نقص شخصیت هاى فرعى فیلم است. تمام زندانبانان هویت مستقل خود را مى یابند. كارگردان براى ساختن شخصیت مستقل زندانبانان به ترجیع بندهاى كلیشه اى پناه نمى برد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/14-The-Green-Mile.jpgشخصیت هاى فیلم در بطن داستان فیلم شكل مى گیرند. دارابونت به سنت هاى كلاسیك قصه گویى وفادار مى ماند. بدمن هاى فیلم تمام خصوصیات شر داستان هاى كلاسیك را دارند. با این تفاوت كه در این فیلم نسبت به «رهایى در شائوشنگ» تلاش بیشترى براى چند لایه كردن شخصیت هاى بد فیلم شده است. رهایى در فیلم مسیر سبز معنایى متفاوت از رستگارى اندى در شائوشنگ دارد. فیلم به سوى اعدام قهرمان فیلم یعنى جان كافى پیش مى رود. در پایان فیلم كافى از جهانى آزاد مى شود كه توان تحمل رستگارى درونى او را ندارد. مسیر رستگارى شخصیت فیلم دارابونت در فیلم مسیر سبز بسیار كوتاه تر از مسیرى است كه اندى در فیلم رهایى از شائوشنگ طى مى كند. در فیلم مسیر سبز كلماتى كه از زبان شخصیت ها گفته مى شود اهمیت زیادى دارند. خصوصاً جملاتى كه در عین سادگى جان كافى و دیگر محكومین به مرگ مى گویند و تاثیر زیادى بر تماشاگر مى گذارد. دارابونت در «مسیر سبز» از داخل زندانى با صندلى هاى الكتریكى مرگبار داستان بهشت را روایت مى كند. او رستگارى را این بار از درون جهنم خلق مى كند. مسیر سبز با بازى درخشان مایكل كلارك دانكن در نقش جان كافى و تام هنكس در نقش پل مهارت فیلمساز را در روایت خلاقانه داستان هاى ساده تائید كرد. دیگر بازیگران فیلم یعنى دیوید مورس، سم راكول و جیمز كرامول هم بازى خوبى را ارائه مى دهند. «مسیر سبز» از یك جهت نیز موفق تر از «رهایى در شائوشنگ» است. با وجود اینكه مسیر سبز فیلمى طولانى تر از شائوشنگ است اما تمهیداتى كه دارابونت مى اندیشد سبب مى شود تا تماشاگر خسته نشود. اجتناب از نماهاى بلند در لوكیشن هاى محدود و ایجاد ماجراهاى كوچك در درون ماجراى اصلى فیلم باعث مى شود تا فیلم ۱۸۸ دقیقه اى «مسیر سبز» به هیچ وجه خسته كننده به نظر نرسد. روایت دارابونت از صندلى هاى الكتریكى و اعدام و هیجان و وحشت لحظات پیش از مرگ كه بر فضا سایه مى اندازد جهنمى را خلق مى كند كه در بعضى از صحنه ها مشمئزكننده مى شود.

این فیلم را میتوان نمایشی از قربانی شدن حقیقت دانست كه در آن جان كافی كه یك ناجی و راهنماست به ناحق به اعدام محكوم میشود . یكی از نكات این فیلم نام john coffey است كه حروف اول آن مانند jesus christ می باشد و به نوعی تشبیهی از مسیح هم می تواند باشد كه در نهایت به صلیب كشیده شد.

در مجموع به نظر من منظور از مسیر سبز در این فیلم مسیری كه است كه برخی از افراد با طی كردن آن به طرف آزادی و پاك شدن از گناهان حركت می كنند همانطور كه سایر زندانیان با طلب بخشش از این مسیر گذشتند و افرادی كه پست و جنایتكار بودند از جمله قاتل دو كودك از آن مسیر كه به اطاق اعدام منتهی میشد عبور نكردند.فیلم یک درون گرایی خاص دارد یک فرد سیاه ژست قول پیکر زشت منظر .....اما با قلبی مهربان و انسانی وارسته و در مقابل شخصیتهایی مدرن با خوی شیطانی این در واقع شخصیت مدرنیته انسان امروز است که در فیلم به درستی نمایش داده میشود به هر حال دیدن این فیلم را ۱۰۰۰ بار توصیه میکنم....وامیدوارم همگی در مسیر سبز گام برداریم ...هرچند که پر از خطر باشد اما ما با ایمان قدم بر میداریم چون میدانیم که مسیر سبز است.

نویسنده: حسین یوسفی

منبع: وبلاگ حسین یوسفی

توسط : ملیحه خاکنه

 

بعضی از فیلم‌ها را نمی‌شود دید و دیدنش را به دیگران توصیه نکرد فیلم "مسیر سبز" از آن فیلم‌هاست که نمی‌توان به‌راحتی از کنار آن گذشت.

این فیلم براساس رمانی 6 بخشی از "استفان کینگ" (نویسنده‌ی رمان رستگاری در شاوشنگ) توسط "فرانک دارابونت" در سال 1999 ساخته شد به گفته‌ی دارابونت:

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/13-The-Green-Mile.jpg"تنها خواندن چند بخش از رمان "استفان کینگ" مرا مجذوب خود کرد. دو سال قبل از انتشار این رمان، "کینگ" ابتدا فقط دو عنصر اصلی در داستان داشت صندلی الکتریکی و مرد سیاهپوست جادوگر به‌نام "لوک کافی" که می‌توانست قبل از این‌که در مسیر قرار بگیرد ناپدید شود. اما بعد "کینگ" تصورش را از کاراکتر جادوگر تغییر داد، تغییری که به داستان "مسیر سبز" منجر شد.

سروکار داشتن با "جان کافی" یک چیز کاملا متفاوت بود. یک مرد در صف مرگ که ممکن است بی‌گناه باشد. کسی که برای همدردی با انسان‌های گرفتار توانمند است. و این پایه‌ی اصلی داستان بود.

"کینگ" رمان جدیدش را به‌صورت 6 اپیزود نوشت و به گفته‌ی خودش شخصیت "جان کافی" را از مرد قوی‌هیکل ادبیات "چارلز دیکنز" الهام گرفته بود. او همواره به داستان‌های متشکل از چند اپیزود علاقمند بود.

وقتی اپیزود اول داستان "مسیر سبز" تحت عنوان "دو دختر مرده" به چاپ رسید هیچ‌کس در ایالات متحده فکر نمی‌کرد که این یک رمان سریالی است. و اپیزودهای بعدی با استقبال خوبی مواجه شد.

"کینگ" اغلب اعتراف می‌کرد که بیشتر از مخاطبانش لذت می‌برد و این‌که در نوشتن یک داستان واقعا تو نمی‌توانی از پیش نتیجه را تعیین کنی."

"فرانک دارابونت" از آن‌دست فیلم‌سازانی است که گزیده کار می‌کند و توانمندی آن‌را دارد که یک داستان احساسی را با قالبی کلاسیک روایت کند.

فیلم در خانه‌ی سالمندان با گفتار یک مرد سالخورده و خسته آغاز می‌شود: پل اجکامب ( Paul Edgecomb ) برای دوستش الین خاطره‌ای بازگو می‌کند که تعیین‌کننده‌ی سرنوشت او بوده است. و این خاطره مربوط به سال 1935 است، زمانی که پل رئیس بند اعدامیان زندان بوده است و از این‌جا به بعد فیلم، در یک بخش کوچک از یک زندان بزرگ جنوبی می‌گذرد.

خودروی زندان تا نزدیكی درب بند مخصوص اعدامی‌ها می‌آید. محکوم به اعدام "جان کافی" ( John Coffey ) - با هنرنمایی "مایکل کلارک دانکن" ( Michael Clarke Duncan ) - مردی است كه به اتهام تجاوز و قتل دو دختربچه او را محكوم به مرگ كرده‌اند. وقتی از خودرو مخصوص زندانیان پیاده می‌شود، زندانبانان متعجب و هاج و واج یکدیگر را می‌نگرند. با نمایی که فقط از دست‌ها و پاهای در بند او می‌بینیم اولین شناسایی ما شکل می‌گیرد که مردی است سیاه‌پوست و تنومند و احتمالا با چهره‌ای خشن، و تا دقایقی از فیلم، مخاطب منتظر می‌ماند تا دوربین قامت بلند او را درنوردیده و چهره‌اش را به ما بنمایاند.

وقتی به رئیس بند اعدامی‌ها، پل اجکامب - با بازی به‌یادماندنی "تام هنکس" ( Tom Hanks ) - تحویل داده شد به دستور رئیس بند، دستانش را باز می‌کنند. او در نخستین حركت دستش را جلو می‌برد و با رئیس بند دست می‌دهد. پس از آن‌كه رئیس بند راجع به قوانین آن بند از زندان توضیح می‌دهد، متهم می‌پرسد: " رئیس! شب‌ها چراغ‌ها را خاموش می‌كنید، آخه من از تاریكی می‌ترسم! "

و فیلم که او را متهم به قتل معرفی کرده بود همین ابتدا تردید را به جان مخاطب می‌اندازد که آیا او واقعا قاتل است؟

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/12-The-Green-Mile.jpgدر طول فیلم بارها شخصیت‌ها را در تقابل باهم می‌بینیم و شاید بارزترین نکته‌ای که به چشم می‌آید تقابل "جان کافی" و "پرسی" است. "کافی" با آن هیکل عظیم‌الجثه و خشن، قلبی آرام و صدایی کودکانه و معصومانه دارد و "پرسی" با جثه‌ی کوچکش روحیه‌ای خبیث و سادیسمی دارد. (هرچند در پرانتز بگویم: دوستی تذکر به‌جایی داد مبنی براین‌که "پرسی" تکیه‌گاه تمام اعمال خبیثانه‌اش عمه‌ی فرماندارش بود )

سراسر فیلم "مسیر سبز"، در واقع ما شاهد ارتباط غیرعادی رئیس بند با یک زندانی هستیم. زندانی‌ای که یک موهبت سحرآمیز و شفابخش دارد. و شاید مسبب رشد و تعالی "پل" را فراهم کند.

نکته‌ی جالب‌توجه دیگر شکل و شمایل نگهبانان بند است و رفتار به‌دور از خشونت آن‌هاست حتی با یک موش. و واکنش‌هایشان به رویداد اعدام با صندلی الکتریکی. البته از همه‌ی این موارد "پرسی" را باید حذف کرد.

سرانجام "جان کافی" با خونسردی، مرگ را می‌پذیرد اما قبل از اجرای مراسم برخلاف دیگر محکومان، از "پل" می‌خواهد که به او فیلمی نشان دهد و در نمایی که "کافی" با اشتیاقی کودکانه مشغول دیدن فیلم است نورهای آپارات به‌مانند هاله ی دور سر قدیسان است و تصویری به‌یادماندنی برای مخاطب به یادگار می‌نهد.

مسیر سبز یک فیلم شگفت‌انگیز، امیدبخش، مؤثر، و گاهی خنده‌دار است.

 

توسط : ملیحه خاکنه

منبع: آگاه فیلم

فیلم در ساختاری نامتعارف با سینمای آمریکا سخن‌پردازی می‌کند، و همین ما را به عنوان مخاطبانِ شرقی (به معنای متافیزیک‌باور) به وجد می‌آورد. در جایی که اصلا انتظار نداری، اعتقادی کاملا تاریخی و سنتی نسبت به معجزه و عنایات خدا به آدمی و قدرت‌‎های دربرگیرنده‌ی انسان وجود داشته باشد، ناگهان به گونه‌ای جریان‌گریز (چه در کل روندِ فیلم‌سازی آمریکایی و چه در جزئیاتِ الهام‌بخش فیلم)، اثری مطرح می‌شود که آشکارا تعریفی عقل‌نامحور (ناظر به عقل نظریِ مدرن) از انسان دارد. و همین ما را به خود مشغول کرده و دهان‌مان را به تمجید و تحسین گشوده، و چنین وانمود می‌کنیم که ناگهان اثری عظیم و بسیار بزرگ و انسانی پیش رو داریم، و این اثر را به نفع هویت شرقی و شهودی‌مسلک‌مان مصادره می‌کنیم، و احتمالا (با تفاسیر خود) قانونی کلی در بابِ انسان ارائه می دهیم که: «آری انسانیت بالاخره خود را نشان می‌دهد و اصولا انسانیت یعنی همین، همین که ما سالیان دراز، پیشتر گفته بودیم و ...» به گمانم یک بخش عمده‌ی حس زیبایی‌یابی ما در فیلم، تحت تأثیر چنین هویت القاشده‌ای از شرق است.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/16-The-Green-Mile.jpgاما سؤال اصلی من نه به معصومیتِ ساده‌لوحانه‌ی جان کافی (John Coffey)، و نه حماقت بیش از اندازه‌ی زندانبانان در فهم معجزه، و نه روحیه‌ی پاک و بچگانه‌شان بعد از اعدام کُلّی انسان، بلکه به شخصیتِ خوش تراشیده‌ی فیلم، یعنی آقای پرسی (Percy Wetmore-همان زندان بان منفور) باز می‌گردد. گویا خداوند نیرویی عظیم و ماورایی را به یک غولِ عظیم‌الجثه داده. انسانی که همه‌ی ویژگی‌های صوری‌اش، دستگاهِ شناخت ابتر و نارسای انسان را به سمتِ متهم کردنش می‌کشاند. چهره‌ی سیاه، هیکل ِ نخراشیده و تکلم عاری از بلاغت و فنون زیبایی، همه‌ی چیزهایی است که بخواهی نخواهی اگر در تو جمع شوند، محکوم همیشه‌ی ذهن انسان‌هایی. حال در فیلم، چنین آدمی، با چنان نیروی حیات‌بخشی، غمخوار بشریت است و دردهای جسم او را درمان می‌کند، اما معلوم نیست برای چه و برای که. معجزه‌اش انسانهای پیرامونش را به هیچ چیز دلالت نمی‌کند. آنهایی که معجزه‌اش را می‌بینند همه خود، انسان‌های خوبی تصویر شده‌اند؛ انسان‌هایی معتقد به عیسی مسیح، معتقد به خیر، به خدا، به انسان. کسانی‌که در زندگی ِ عادی‌شان به معجره نیازی نداشته‌اند، مگر برای التیام زخم‌های بدن‌شان. جان کافی چه چیز غیر از یک توده‌ی داروهای ماورایی برای انسانهای خوب و سر به راه است؟ در دنیای واقعی چنین انسانی احتمالا می‌توانست انقلاب به را بیاندازد، تولیدِ معنا کند، و با نفرتِ واقعی توده‌های نفهم-نگاه-داشته-شده از میان برود. اما در فیلم چطور؟ معجزه‌اش چه معنایی به دنبال داشته؟

کسی که بیشترین نیاز به کمک و معجزه در او موج می‌زند (پرسی)، تا آخر همانطور نیازمند می‌ماند. مگر او را کسانی غیر از انسان‌ها پرورده‌اند؟ تمام رفتارهای آقای پرسی نشان می‌دهد که خاطرات خوشایندی از انسان‌ها و گذشته‌ی خود ندارد. او دائما تحقیر شده و با او مثل ِ یک شیء یا یک حیوان رفتار شده است. حتی اگر عقلانیتِ فهم ِ متقابل و یا احساس ِ ناحق بودن نیز در او وجود نداشته باشد، به هر حال او دست پرورده‌ی فرهنگ انسانی است. در فیلم، او را ناتوان در دفاع از خود نشان می‌دهند. انسانی ترسو که در مقابل شُکهای ناگهانی دنیای پیرامونش، حتی قادر به کف نفس و کثیف نکردن خود هم نیست. در مقابل ِ هر تهدیدی واکنش منفی از خود نشان می‌دهد، و حتی از کشتن انسان‌های دیگر، تردید و لذتی همراه با اضطراب دارد. او نمی‌داند کیست. تردید در چشمانش موج می‌زند. درکِ واقعی از انسان‌ها و خواسته‌هاشان ندارد. از سقوط انسان‌ها لذت می‌برد، و دهان به تمسخرشان می‌گشاید و عقده‌ها و مسخره‌شدن‌ها و تحقیرشدن‌های طولانی‌اش را باز پس می‌دهد. او حقیقتِ ناگفته‌ی جهان را منعکس می‌کند. او به سرگرمی‌های حقیر و زیستن ِ سگی ِ انسان‌ها دستِ رد می‌زند. انصاف دهید، چه کسی بیش از او نیازمند ترحمی کریمانه است؟ باشد، انسان نیازمندِ ترحم است، ولی خدایی اگر هست، جز او چه کسی را باید دریابد؟ اما مسیح فیلم ما، همو که سمبل رحم و فهمیدن است نیز، او را نمی‌فهمد و معجزه‌ای در حق ِ فهم پایمال شده و غرور در-هم-ریخته‌اش نمی‌کند. انتظار معجزه که نه، حتی از دیدن معجزاتش هم سهمی نمی‌برد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/11-The-Green-Mile.jpgدر فیلم به یک موش (آقای جینگلز) هویت داده می‌شود و علی‌رغم ظاهر و باطن ناشناخته‌اش مورد تفقد انسان‌ها قرار می‌گیرد، تربیت می‌شود، حتی حس‌های انسانی به او منتقل می‌شود. گویی می‌فهمد و می‌تواند به طور عالی احساس کند. و یا شاید هم، این نقش ِ اوست که باید باشد، تا زیستن ِ حقیرانه‌ی انسان‌ها را یادآورد شود. هرچه حقارت است باید تا انتهای زیستن ِ بشری باقی بماند (آقای جینگلز و زندان‌بان می‌مانند). انسان‌ها نیز باید با عمری طولانی باقی بمانند و از دیدنِ این همه ملال، دل‌زده شوند. در مقابل ِ یک موش اما، با یک انسان چنین نمی‌شود. نه حتی از طرف انسان‌های عادی دیگر، بلکه از طرفِ یک مسیح ِ دیگرگونه، یک پیامبر صاحب معجزه. حتی جان کافی نیز پرسی را به سزای اعمالش تنبیه می‌کند و با اختلال مشاعر، روانه‌ی تیمارستان می‌سازد. تیمارستان، تیمارگاهِ حقیقت است.

جایی از فیلم جان کافی با شرمساری می‌گوید: «از آنچه هستم متأسفم.» اما به گمانم این سخن بیشتر برازنده‌ی دهانِ پرسی بود. او بود که به عنوان نماینده‌ی گونه‌ای که میان انسان‌ها شبیه کم ندارد، با سوء تفاهم و سوء نیت به دنیا آمد و با همین خاصیت از دنیا خواهد رفت. فیلم بیش از آنکه انسانیت را نشانه گیرد با رویکردی تکامل‌گرایانه، همه‌ی ضعیفان و متفاوتان را محکوم به نیستی و فنا می‌داند. و مسیح فیلم ما نیز تنها یک کاتالیزور در تسریع ِ فرایند پست‌زُدایی است.

ما نه به خاطر مرگ جان کافی، که بیشتر به خاطر پدید آمدنِ پرسی‌ها مستحق معجزه و هدایتیم. و فیلم (در ساحتِ گفته‌هایش) در سطحی‌ترین رگه‌های انسانیت، چنین فهمی را از انسان دریغ می‌کند.

 

منبع: یادداشتهای یک معترض / PROTESTER NOTES

واقعا فیلمسازی یک فعل و انفعالی پیچیده و غیرقابل‏ پیش‏بینی است! بسیارند آدم‏هایی که صد فیلم کارگردانی می‏کنند و ده‏ها فیلمنامه می‏نویسند و در فیلم‏های فراوانی مشارکت‏های‏ گوناگون می‏کنند اما نامشان فراموش می‏شود،و هستند کسانی‏ که فقط یکی دو فیلم می‏سازند و شهرت و اعتبار کسب می‏کنند و نامشان در تاریخ سینما می‏ماند.آقای فرانک دارابونت یکی‏ از همین‏هاست که علیرغم کم‏کاری‏اش و دیرآمدنش حالا یکی از بهترین‏ها به شمار می‏آید و یکی از چهار پنج فیلمساز سینمای معاصر است که باید برای دیدن فیلم جدیدش لحظه‏ شماری کرد،هرچند که در تمام این سال‏ها فقط دو فیلم‏ کارگردانی کرده باشد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/6-The-Green-Mile.jpgدارابونت که حالا چهل سال دارد،پس از تجربیات گوناگون‏ در عرصه‏های مختلف فیلمسازی،در سال 1994 فیلم«رهایی‏ شاوشنک»را نوشت و کارگردانی کرد.این فیلم که هر روز بر تعداد دوستدارانش افزوده می‏شود داستانی است از استیفن‏ کینگ دربارهء دنیای عجیب و غریب زندانی‏های یک زندان‏ ایالتی به نام شاوشنک که در فضای خشن و بی‏رحم،دغدغه‏های‏ جدیدی از قبیل آوردن ریتا هیورث به داخل زندان‏شان پیدا کرده‏اند!دارابونت با همین فیلم اعتبار فراوانی پیدا کرد و شهرتش‏ به عنوان دیویدلین جدید تثبیت شد.چراکه در دههء نود و در میان سینماگرانی که مشغول انواع تجربه‏های غیرعادی در میان سینماگرانی که مشغول انواع تجربه‏های غیرعادی در روایت داستان شده‏اند،با جرأت و سخت‏کوشی یک داستان‏ کلاسیک با نحوهء روایت متعارف را برگزید و با دقت فراوان در جزئیات و تلاش برای انتخاب جذاب‏ترین نحوهء قصه‏گویی، فیلمی با همان سلامت و دقت و شکوه فیلم‏های دیویدلین و با همان ساختار یکدست و باورپذیر ارائه کرد.

حالا در دومین و تا این لحظه آخرین فیلمش که با پنج‏ سال فاصله آمادهء نمایش کرده،باز هم با داستانی از استیفن‏ کینگ و باز هم در محیط زندان،فیلم باشکوه دیگری ساخته‏ و ما را متقاعد کرده که قصه‏گویی بی‏نظیر و فیلمسازی متین، متواضع،آرام و باحوصله است که وقت کافی را صرف می‏کند تا همهء عناصر شکل‏دهندهء فیلمش یکدست و سنجیده و درست‏ باشند و از تقلب و سرهم‏بندی و ادا و اطوارهای همقطارانش‏ بی‏نصیب است.

«دالان سبز»فیلم بسیار عجیبی است و شاید همین‏ عجیب بودنش باعث شود برخی از ویژگی‏های منحصر به فرد داستان و کارگردانی به چشم نیایند.

از این بابت عجیب است که با جدیت و بدون ابهام،مستقیم‏ به سراغ مسألهء پیچیدهء«معجزه»رفته و علیرغم این‏که بناکردن‏ فیلم برمبنای چنین موضوعاتی بسیار خطرناک است و همواره‏ خطر تبدیل فیلم به اثری متظاهرانه و کم‏رمق وجود دارد،با شجاعت و اصرار بروجود چنین معجزاتی در زندگی عادی،به‏ پیش می‏رود.اما وجه عجیب‏تر موضوع این است که نحوهء پرداختن به موضوع«معجزه»و«ایمان»شباهتی به فیلم‏های‏ مثلا تارکوفسکی یا دیگران که با تمثیل و ایهام و اشاره به موضوع‏ نزدیک می‏شوند،ندارد و یا از موضع فیلمسازی مثل لارس‏ فون‏تریر(در شکستن امواج)به موضوع پرداخته نشده،بلکه‏ واقعهء معجزه و شفابخشی به شکل کاملا عینی و مثل یکی‏ از وقایع فیزیکی زندگی نمایش داده شده و چنین رویکردی‏ اتفاقا باز هم می‏تواند خطر کردن باشد؛چراکه عینی کردن این‏ حادثه و نوع پرداخته آن در«دالان سبز»می‏توانست مضحک‏ و باورنکردنی شود و بدین ترتیب تمام تأثیر داستان از بین‏ برود.اما دارابونت آن‏قدر با اطمینان به نتیجهء کار پیش رفته‏ که داستان را به درست‏ترین شکل کارگردانی کرده و همهء اجرای فیلم،از طراحی صحنه و موسیقی و بازی‏ها تا تدوین و فیلمبرداری،وحدت تاثیر داستان را مخدوش نکرده‏اند و هر چیزی دقیقا در سر جایش قرار دارد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/6/71-The-Green-Mile/71-The-Green-Mile/4-The-Green-Mile.jpg«دالان سبز»گذشته از آن‏که به لحاظ شیوهء پرداخت‏ دراماتیک،جزئیات و ظرافت‏های سناریو،ساخت و پرداخت‏ تصویری،بازی‏های فوق العاده و مؤثر(خصوصا نام هنکس، مایکل کلارک دانکن و دیوید مورس)،فیلمبرداری بسیار عالی‏ دیوید تاتر سال و موسیقی خوب تامس نیومن یک فیلم جذاب‏ و مستحکم است،از آنجنبه که به بحث ما مربوط می‏شود فیلمی غیرعادی و مثال‏زدنی است.سازندگان این فیلم آشکارا به معجزه اعتقاد دارند و برخلاف فیلم‏ها و داستان‏ها مشابه، معجزه را امری نمادین و ناپیدا نمی‏پندارند،بلکه تأکید دارند که معجزه وجهی عینی و مادی دارد که به سادگی قابل مشاهده‏ است و می‏تواند در چند قدمی ما اتفاق بیفتد و زندگی‏مان را متحول کند.فرانک درابونت معتقد است که معجزه امری‏ است که از آسمان نازل می‏شود و در زمین شکلی قابل مشاهده‏ می‏یابد تا ما با دیدنش به آسمان رو کنیم.او به‏هرحال به‏ آسمان بازمی‏گردد چراکه از جنس ما نیست،اما واکنش و رفتار ما مهم است،اگر غفلت کنیم و خودمان واسطهء کشتن معجزه‏ شویم نفرین خواهیم شد و تا ابد گرفتار«زمین»و«زمان» می‏مانیم.

این«باور»به اضافهء روایتی جدید از واقعهء به صلیب کشیده‏ شدن مسیح(ع)و نقش حاکم اورشلیم(پونیتوس پیلات)در آن ماجرا،جوهر اصلی فیلم«دالان سبز»را تشکیل می‏دهد. دارابونت با امروزی کردن داستان مسیح،تذکر می‏دهد چنین‏ نیست که یک بار در روزگاری دور معجزه را کشته باشیم و قصه‏ به پایان رسیده باشد.او هربار کشته شود چون مهربان است‏ بازمی‏گردد،و ما که غافلیم هربار در معرض تکرار آن اشتباه‏ تاریخی هستیم.

صحبت دربارهء چگونگی تبدیل این ایده‏ها به یک سناریوی‏ جذاب و حرفه‏ای،و بعد صحبت دربارهء چگونگی تبدیل این‏ سناریو به یک فیلم درخشان مباحثی طولانی‏اند که مجالش‏ نیست،اما همچنان می‏توان از وجود فیلمساز توانا و مسلطی‏ مثل دارابونت اظهار شعف کرد که هرچند با فواصل زمانی زیاد فیلم می‏سازد،نتیجهء کارش آن‏قدر جذاب و دیدنی است که‏ می‏توان تا آماده شدن فیلم بعدی‏اش،بارها و بارها به تماشای‏ فیلم قبلی نشست و هر دفعه لذت برد.هیچ فیلمساز دیگری‏ در سینمای معاصر به لحاظ قدرت قصه‏گویی با او قابل مقایسه‏ نیست.

 

نویسنده: حسین معززی‏نیا

منبع: مجله نقد سینما » شماره 27

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط حامد در تاریخ 1393/03/22 و 14:45 دقیقه ارسال شده است

بسیار بسیار عالی بود.
لطفا فیلمهای دیگه ای مثل این رو معرفی کنید.


کد امنیتی رفرش
درباره ما
درصورت بروز هرگونه مشکل و یا ارائه پیشنهاد و انتقاد، ما را از طریق لینک زیر در جریان بگذارید. باتشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 621
  • کل نظرات : 54
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 410
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 73
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 671
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 1,214
  • بازدید ماه : 1,010
  • بازدید سال : 24,800
  • بازدید کلی : 1,135,505
  • کدهای اختصاصی
    جدول فروش فیلم ها
    فیلم (هفتــــــــگی) فروش
    Think Like a Man Too$29.2 M
    22 Jump Street$27.5 M
    Dragon 2 $24.7 M
    Jersey Boys$13.3 M