loading...
دانلود و نقد فیلم | اخبار سینمای جهان
admin بازدید : 2301 شنبه 20 خرداد 1391 نظرات (0)

 

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/61-To-Kill-a-Mockingbird/61-To-Kill-a-Mockingbird/4-To-Kill-a-Mockingbird.jpg

کارگردان :Robert Mulligan 

نویسنده : Harper Lee

 

 

 

 

بازیگران: Gregory Peck, John Megna ,Frank Overton

جوایز :

برنده اسکار:

بهترین بازیگر برای گریگوری پک، بهترین فیلمنامه اقتباسی برای هورتون فوت، بهترین طراحی صحنه

نامزد اسکار:

-

خلاصه داستان:

خلاصه داستان :

اتیکوس فینپ وکیلی است که در سال 1930 در آلاباما زندگی میکند.او وکالت مردی سیاه پوست را بر عهده میگیرد که به اتهام تجاوز به یک زن سفید پوست در حال محاکمه شدن است.بسیاری از مردم شهر سعی دارند تا فینچ را از این کار باز دارند ولی او به راه خود ادامه میدهد...

DOWNLOAD FILM

تاریخ‌ موجز دوره‌ای در تاریخ‌ آمریكاست‌ كه‌ هنوز در امیدها و عواطف‌ مردم، آمریكا مهربان‌تر، نرم‌تر و ساده‌تر بود. این‌ فیلم‌ در دسامبر 1962 اكران‌ شد، ماه‌ آخرِ آخرین‌ سالِ آرامش‌ امریكای پس‌ از جنگ. در ماه‌ نوامبر، جان‌ اف‌ كندی ترور شد. پس‌ از آن‌ همه‌ چیز تغییر كرد. همان‌طور كه‌ پس‌ از مرگ‌ مارتین‌ لوتر كینگ، رابرت‌ كندی، مالكوم‌ ایكس‌ و مدگارِ اِوِرز و پس‌ از جنگ‌ ویتنام‌ و یازده‌ سپتامبر 2001 تغییر كرد. لیكن‌ در آن‌ دوره‌ای كه‌ ساخته‌ شد، پیشرفتهای امیدواركننده‌ای از جنبش‌ حقوق‌ مدنی نصیب‌ امریكا شده‌ بود كه‌ حاصل‌ آن، ضربه‌های محكم‌ حقوقی و اخلاقی به‌ تبعیض‌ نژادی بود. كه‌ در میكامب‌ در آلابامای سال‌ 1932 میگذشت، از واقعیت‌های زمان‌ به‌ عنوان‌ فضای پشت‌ سرِ چهره‌ وكیل‌ سفید شجاع‌ و لیبرال‌ خود، بهره‌ میجست.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/61-To-Kill-a-Mockingbird/61-To-Kill-a-Mockingbird/16-To-Kill-a-Mockingbird.jpgفیلم‌ هنوز هم‌ محبوب‌ بسیاری از مردم‌ آمریكاست‌ و اخیراً در یك‌ نظرخواهی اینترنتی درباره‌ محبوبترین‌ فیلم‌های سینمایی تاریخ‌ مقام‌ سی و پنجم‌ را احراز كرد. گرچه‌ معنای این‌ قبیل‌ نظرخواهیها سؤ‌ال‌ برانگیز است، اما واقعیت‌ این‌ است‌ كه‌ این‌ فیلم‌ و رمان‌ هارپرلی كه‌ فیلم‌ بر اساس‌ آن‌ ساخته‌ شده‌ تحسین‌ كنندگان‌ زیادی دارند در شیوه‌ نگارش‌ و اثرگذاری زیبای كتاب‌ شكی نیست، اما مهم‌ این‌ است‌ كه‌ ما آن‌ را، نه‌ به‌ عنوان‌ شاهدی بر وقایع‌ امروز و دیروز، بلكه‌ به‌ عنوان‌ شاهدی بر نحوه‌ تفكرمان‌ درباره‌ آن‌ وقایع‌ به‌ كار بریم.

رمان، بر محور سه‌ شخصیت‌ كودك‌ در حال‌ رشد، به‌ خصوص‌ دختر پسرنمایی به‌ نام‌ اسكات‌ میگردد. قدرت‌ آن‌ نیز در همین‌ است‌ كه‌ خوب‌ و بد جهان‌ از نگاه‌ این‌ دختر شش‌ ساله‌ نمایانده‌ میشود. اما فیلم، از نگاه‌ شخصیت‌ پدرِ دختر، آتیكوس‌ فینچ، جهان‌ را مینگرد، اگرچه‌ او آن‌ بزرگسالی نیست‌ كه‌ در زمان‌ و مكان‌ نشان‌ داده‌ شده‌ باید باشد.

كارگردان، رابرت‌ مولیگان، میكامب‌ را یك‌ با خیابانهای كثیف، حصارهای فلزی، درخت‌های بلند، ایوان‌های تكیه‌ داده‌ به‌ ستون‌های آجری، صندلیهای گهواره‌ای و... نشان‌ میدهد. اسكات‌ (ماری بدهام) و برادر ده‌ ساله‌اش‌ جیم‌ فیلیپ‌ آلفورد) مادرشان‌ را از دست‌ داده‌ و با پدرشان‌ آتیكوس‌ فینچ‌ (گریگوری پك) و خدمتكار زن‌ سیاه‌پوستشان‌ كالپومیا (استل‌ ایوانز) زندگی میكنند. آنها با پسر همسایه‌ جدیدشان‌ دیل‌ هریس‌ (جان‌ مگنا)، كه‌ عینك‌ میزند، كلمات‌ عجیبی به‌ كار میبرد و نسبت‌ به‌ سنش‌ بزرگتر است، دوست‌ میشوند. آتیكوس‌ هر روز صبح‌ به‌ اداره‌ وكالتش‌ در جنوب‌ شهر میرود و بچه‌ها روزهای گرم‌ تابستان‌ را به‌ بازی میگذرانند.

حواس‌ آنها متوجه‌ خانواده‌ رادلی است‌ كه‌ در انتهای خیابان‌ سكونت‌ دارند. خانه‌شان‌ همیشه‌ تیره‌ و تاریك‌ و در و پنجره‌اش‌ بسته‌ است. جیم‌ به‌ دیل‌ میگوید كه‌ آقای رادلی پسرش‌ بو را به‌ تختخواب‌ بسته‌ و بعد او را چنین‌ توصیف‌ میكند:

چشمهایش‌ از حدقه‌ درآمده‌اند و بیشتر وقتها آب‌ دهانش‌ جاری است>. البته‌ از ابتدای سخن‌ جیم‌ معلوم‌ است‌ كه‌ هرگز بو را ندیده‌ است.

فضای آرام‌ زندگی شخصیتها با حادثه‌ای ناگهانی دگرگون‌ میشود. قاضی شهر آتیكوس‌ را به‌ دفاع‌ از مرد سیاه‌ پوستی به‌ نام‌ تام‌ رابینسن‌ (براك‌ پیترز) كه‌ به‌ تجاوز به‌ یك‌ دختر سفیدپوست‌ به‌ نام‌ میلا ویولت‌ ایول‌ (كالین‌ ویلكاكس) متهم‌ است‌ میگمارد. افكار عمومی سفیدپوستان‌ البته‌ علیه‌ مرد سیاه‌ پوست‌ است‌ كه‌ او را گناهكار میپندارد، و پدر میلا، به‌ نام‌ باب‌ (جیمز اندرسن) طی پیغام‌ بدشگونی، به‌ طور غیرمستقیم‌ آتیكوس‌ را به‌ صدمه‌ به‌ كودكانش‌ تهدید میكند. بچه‌ها نیز به‌ نوبه‌ خود در مدرسه‌ آزار میبینند و مجبور به‌ دعوا كردن‌ میشوند. آتیكوس‌ برای آنها توضیح‌ میدهد كه‌ چرا دفاع‌ از یك‌ سیاه‌ پوست‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌ و آنها را از به‌ كار بردن‌ كلمه‌ نهی میكند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/61-To-Kill-a-Mockingbird/61-To-Kill-a-Mockingbird/10-To-Kill-a-Mockingbird.JPGصحنه‌های دادگاه‌ بهترین‌ صحنه‌های فیلم‌ است. در این‌ صحنه‌ها به‌ صراحت‌ نشان‌ داده‌ میشود كه‌ تام‌ رابینسن‌ بیگناه‌ است، هیچ‌ تجاوزی رخ‌ نداده، میلا خودش‌ نزد تام‌ رفته‌ و تام‌ نیز سعی كرده‌ فرار كند، باب‌ ایول‌ دخترش‌ را كتك‌ زده‌ و دختر از خجالتِ علاقه‌ پیدا كردن‌ به‌ یك‌ سیاه‌ پوست، دروغ‌ گفته‌ است.

دفاع‌ آتیكوس‌ در دادگاه‌ یكی از بهترین‌ صحنه‌های بازی پك‌ است. اما به‌ هر حال، دادگاه‌ رابینسن‌ را گناهكار تشخیص‌ میدهد و حكم‌ با آرامشی مرموز و غیرعادی پذیرفته‌ میشود: هیچ‌ كس‌ فریاد پیروزی برای باب‌ ایول‌ سر نمیدهد، هیچ‌ صدای اعتراضی نیز از سوی سیاهان‌ حاضر در دادگاه‌ بلند نمیشود. سفیدها به‌ سرعت‌ دادگاه‌ را ترك‌ میكنند و سیاهان‌ ساكت‌ و آرام‌ به‌ احترام‌ و قدردانی از آتیكوس‌ بر جا میمانند تا او به‌ آرامی دادگاه‌ را ترك‌ كند. اسكات‌ و برادرش‌ نیز همراه‌ سیاهان‌ میایستند، تا اینكه‌ كسی به‌ آنها یادآوری میكند پدرشان‌ در حال‌ ترك‌ دادگاه‌ است.

نكته‌ سؤ‌ال‌ برانگیز این‌ است‌ كه‌ در این‌ صحنه‌ آنچه‌ اهمیت‌ دارد، محكومیت‌ تام‌ نیست؛ زیرا این‌ نكته‌ به‌ راحتی فراموش‌ میشود و آنچه‌ میماند و برجسته‌ میشود، اصالت‌ و شرافت‌ آتیكوس‌ فینچ‌ است. به‌ علاوه، فضای بیاحساس‌ دادگاه‌ مایه‌ تعجب‌ است. حوادث‌ بعدی فیلم‌ از اینها هم‌ عجیب‌تر به‌ نظر میرسد شهردار به‌ آتیكوس‌ میگوید كه‌ وقتی انتقال‌ تام‌ به‌ زندان‌ او سعی كرده‌ فرار كند.

مأ‌مور قانون‌ امر كرده‌ بایستد و چون‌ تام‌ این‌ كار را نكرده، به‌ طرف‌ او شلیك‌ كرده‌ است. تام‌ كشته‌ میشود و مأ‌مور تنها میگوید كه‌ او مثل‌ دیوانه‌ها قصد گریز داشته‌ است.

آنچه‌ باورش‌ دشوار است‌ اینكه‌ اسكات‌ این‌ روایت‌ را به‌ راحتی میپذیرد و آتیكوس‌ فینچ‌ بزرگسال‌ و لیبرال‌ نیز هیچ‌ سؤ‌الی درباره‌ آن‌ نمیكند. در سال‌ 1962 كه‌ به‌ روی پرده‌ رفت، تماشاگران‌ سفید پوست‌ به‌ راحتی باور كردند كه‌ تام‌ رابینسن‌ به‌ طور تصادفی و در حال‌ اقدام‌ به‌ فرار كشته‌ شد، اما در آغاز هزاره‌ سوم‌ به‌ این‌ داستان‌ با بدبینی ملال‌انگیزی مینگریم.

ساختار صحنه‌ بعدی فیلم‌ بسیار غیرمعقول‌ است. آتیكوس‌ با خودروی خود به‌ خانه‌ تام‌ میرود تا این‌ خبر ناگوار را به‌ همسرش، هلن‌ (با بازی كیم‌ همیلتون) بدهد.

اما در كمال‌ تعجب‌ و در حالیكه‌ به‌ دو همسایه‌ خانواده‌ فینچ، زمان‌ نسبتاً طولانی برای گفتن‌ دیالوگ‌ داده‌ میشود) هیچ‌ سخنی نمیگوید. در ایوان‌ خانه‌ فینچ، چند نفر از دوستان‌ مرد و خویشاوندان‌ حضور دارند. باب‌ ایول، پدر ناجوانمردی كه‌ دخترش‌ را با كتك‌ مجبور به‌ دروغگویی كرده‌ بود، از سایه‌ بیرون‌ میآید و به‌ یكی از آنها میگوید،: .

یكی از مردها همین‌ كار را میكند. ایول‌ در صورت‌ فینچ‌ تف‌ میكند. فینچ‌ چند لحظه‌ خیره‌ به‌ او میماند و سپس‌ میرود. سیاهپوستان‌ در این‌ صحنه‌ شخصیت‌ سینمایی ندارند، بلكه‌ تنها به‌ صورت‌ گروهی نقش‌ پشتیبان‌ فینچ‌ را ایفا میكنند و صرفاً در نمای دور دیده‌ میشوند؛ نمای نزدیك‌ از آن‌ قهرمان‌ سفیدپوست‌ و دشمن‌ اوست.

شاید در سال‌ 1932، در آلاباما وضع‌ چنان‌ بود كه‌ این‌ مرد سفید (همه‌ افراد حاضر در آن‌ ایوان‌ میدانستند به‌ دروغ‌ تام‌ رابینسن‌ را متهم‌ كرده) میتوانست‌ آن‌ چنان‌ آسان‌ بعد از مرگ‌ توم‌ به‌ میان‌ ایشان‌ بیاید و یكی از ایشان‌ را

اگر ترس‌ سیاهان‌ از سفیدپوستان‌ در آن‌ روزگار چنان‌ عمیق‌ بود، پس‌ بهتر است‌ بگوییم‌ بقیه‌ فیلم‌ روِ‌یایی بیش‌ نبوده‌ است.

در صحنه‌های بعدی فیلم‌ شاهد حمله‌ بزدلانه‌ ایول‌ به‌ اسكات‌ و جم، و ظهور اسرارآمیز بو رادلی (رابرت‌ دووال‌ در اولین‌ نقش‌ سینمایی خود) برای نجات‌ بچه‌ها هستیم. جسد ایول‌ با چاقویی در سینه‌ كشف‌ میشود. بو در خانه‌ فینچ‌ها برای اولین‌ بار جسمیت‌ مییابد؛ اسكات‌ او را نجات‌ دهنده‌ خود مینامد و بالاخره‌ آن‌ سه‌ در یك‌ تاب‌ كنار هم‌ مینشینند. شهردار به‌ این‌ نتیجه‌ میرسد كه‌ متهم‌ كردن‌ بو به‌ قتل‌ ایول‌ هیچ‌ ثمری ندارد و این‌ كار به‌ میماند ما از قبل‌ هنگام‌ تماشای فیلم‌ فهمیده‌ایم‌ كه‌ میتوان‌ هر كسی را كشت‌ جز مرغ‌ مقلد؛ چون‌ تنها كار آن‌ آواز خواندن‌ برای دعوت‌ موسیقی به‌ باغ‌ است.

اگرچه‌ این‌ حرف‌ زیاد به‌ شخصیت‌ ساكت‌ بو رادلی نمیخورد، اما ما منظور آن‌ را درك‌ میكنیم.

مردی سیاه‌ به‌ خاطر جنایتی كه‌ هرگز نكرده، در مقابل‌ دادگاهی سفیدپوست‌ و در حضور مردم‌ محكوم‌ و سپس‌ با بیرحمی كشته‌ میشود. سپس‌ برای این‌ كه‌ تماشاگر در پایان، ناراضی از صندلی خود در سالن‌ سینما بلند نشود، بو (شخصیتی كه‌ از ابتدای فیلم‌ منتظر دیدنش‌ است) ناگهان‌ ظاهر میشود و باب‌ ایول‌ را میكشد. این‌ كه‌ باب‌ ایول‌ به‌ دست‌ بو كشته‌ شود، ممكن‌ است‌ عدالت‌ باشد، اما قطعاً شرافتمندانه‌ نیست.

از این‌ صحنه‌ها در فیلم‌ فراوان‌ دیده‌ میشود، صحنه‌هایی كه‌ در آن‌ واقعیتها ساده‌تر از آنچه‌ هستند نشان‌ داده‌ میشوند تا صرفاً انتشارات‌ ساده‌ بیننده‌ برآورده‌ شود. به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ كه‌ میگوییم‌ بیان‌ احساسات‌ آزادیخواهانه‌ دوره‌ معصومیت‌ امریكاست‌ و كمتر به‌ واقعیت‌های تلخ‌ شهر كوچك‌ آلاباما در سال‌ 1930 مینگرد.

 

منتقد: راجر ایبرت

ترجمه:نیلوفر ناصر

منبع: مجله نقد سینما » شماره 9

*****************************

 

 

3- نگاهی به فیلم کشتن مرغ مقلد (یک پزشک)

 

نویسنده: فرانک مجیدی

 

فیلم “کشتن مرغ مقلد“، محصول سال ۱۹۶۲، به کارگردانی رابرت مولیگان، بر اساس داستانی به همین نام ساخته شده که دو سال پیش از ساخت فیلم برای هارپر لی جایزه ی پولیتزر را به ارمغان آورد.

نریشن ابتدایی فیلم را اسکات فینچ می خواند و داستان را از زاویه ی دید خودش روایت می کند. زمانی که او ۶ ساله بود، سال ۱۹۳۲/ در شهر بسیار کوچکی در ایالت آلاباما، رکود اقتصادی پیش آمده به مردم فشار زیادی می آورد. مردم پولی برای خرید ندارند و مبادله ها تقریباً کالا به کالا شده. آتیکاس فینچ(گریگوری پک) مردی زن مرده است که وکیل شهر است و با پسرش جم(فیلیپ آلفورد) و دخترش اسکات( مری بادهام) زندگی می کند و مورد احترام مردم شهر است. بچه ها بسیار شیطان و شیرین اند و تمام امید آتیکاس برای زندگی و او رابطه ی گرمی با بچه هایش دارد. در شهر آنها مردی به نام بو رایلی(رابرت دووال) زندگی می کند که عقب مانده است و بچه ها بشدت از او می ترسند و می پندارند او باید یک قاتل باشد. حوادث زندگی به سادگی می گذرد تا خبری نا متعارف در شهر می پیچد. مرد جوان سیاه پوستی به نام تام رابینسون(براک پیترز) متهم می شود دختر جوان سفیدی به نام میالا ایول(کالین ویلکاکس) را بشدت کتک زده و به او تجاوز کرده است. کلانتر تیت(فرانک آورتن) از آتیکاس می خواهد دفاع تام را بر عهده گیرد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/61-To-Kill-a-Mockingbird/61-To-Kill-a-Mockingbird/14-To-Kill-a-Mockingbird.jpgشهر چنین انتظاری را از آتیکاس ندارد، بخاطر رنگ پوست تام، آنها مطمئن به گناه تام هستند و می خواهند به روش خودشان از او انتقام بگیرند. آتیکاس اما، در برابر آنان می ایستد و اجازه نمی دهد تا رسیدن روز دادگاه به تام گزندی برسد. حتی در جواب اسکات که چرا از تام دفاع می کند برایش مثال می زند که یک مرغ مقلد هیچ ضرری به انسان نمی رساند پس چرا باید آن را کشت؟ در میان مردان معترض، یکی از آنها که مردی بسیار فاسد و در عین حال بزدل است، به آتیکاس بسیار توهین می کند.در این احوال روز دادگاه فرا می رسد.در شهادت هایی که مربوط به کیفیت کتک خوردن میالا مربوط می شود مشخص شد چشم راست میالا کبود شده بود و دور تا دور گردنش خراش برداشته بود که نشاندهنده ی کتک خوردن میالا از مردی چپ دست بوده، حال آنکه دست چپ تام در کودکی در چرخ آسیاب گیر کرده بود و فلج شده بود و این پدر میالا بود که چپ دست بود! در دفاع آخر آتیکاس کاملاً دست میالا و پدرش را رو می کند و می گوید باور دارد که عدالتی وجود دارد و در سیستم قضایی رنگ پوست تاثیری ندارد و باید منتظر حکم هیئت منصفه ماند و در عین حال، حادثه ای پیش می آید که بچه ها به قضاوت اشتباهشان نسبت به بو پی می برند…

فیلم “کشتن مرغ مقلد” روایتگر جامعه ای درمانده در ارزش ها و تفاخرهای احمقانه و کوته فکرانه ی نژادی است. مردمی که تحت هیچ شرایطی تفاوت رنگها و مرزها را فراموش نمی کنند، حال آنکه کمرشان زیر بار بی پولی در حال خرد شدن است اما کشتن مردی سیاه پوست برایشان مهم تر از آن است که فکری به حال بهبود اوضاع زندگیشان بکنند. در این میان، آتیکاس فینچ مرد زمانه ی خود است که با عمل و گفتارش به همه ی افراد یک شهر می ارزد، اما چنین تفاوت هایی معمولاً پرداخت هزینه ای بالا را می طلبد. مردم شهر تا آنجا که آتیکاس کارهای حقوقی آنها را انجام می دهد با او همراهند اما حالا که قرار به دفاع از یک سیاه پوست می شود حاضرند براحتی در برابر او بایستند و به صورتش آب دهان بیندازند. اما آتیکاس، با دید بازی که دارد حاضر به تحمل اینهمه می شود تا از اعتقادش دفاع کند. از طرفی، فیلم درس مهم دیگری در خود دارد. عدم قضاوت زود هنگام درباره ی یکدیگر. بچه ها هیچوقت تصورش را نمی کردند جان خود را مدیون بو رایلی که زمانی کابوسشان بود، شوند. هر چند قضاوتی که درباره ی تام می شود ما را متاثر می کند، اما در دل مخالفتی با ماست مالی کلانتر به نفع بو رایلی و محاکمه نشدنش به جرم قتل نداریم.

این فیلم در زمانی ساخته شده که قبح خیلی از صحنه ها و واژه های معمول سینمای امروز از بین نرفته بود. در فیلم به روشنی از افعال و واژه های مربوط به تجاوز استفاده نمی شود و خیلی سربسته به عملی خلاف اشاره می شود.

در فیلم دو صحنه هست که من خیلی دوست دارم. یکی آنجا که در پایان دادگاه همه ی مردم شهر از دادگاه رفته اند و در طبقه ی بالا سیاه پوستان مانده اند . همگی بخاطر آتیکاس می ایستند و یکی از آن ها به اسکات می گوید:” خانم! به احترام پدرتون بایستید! پدرتون مرد بزرگیه!” و صحنه ی دیگر آنجا که اسکات و بو در ایوان خانه ی آتیکاس دارند تاب می خورند و آتیکاس و کلانتر درباره ی جنایتی که بو مرتکب شده بحث می کنند و کلانتر معتقد است که نمی تواند جواب وجدانش را بدهد که مردی را اعدام کند که زنش و تمام خانم های شهر برایش شیرینی می پزند و با خیال راحت به در خانه اش می برند و با گفتن این حرف می رود. اسکات به پدرش می گوید:”حق با کلانتره!”. آتیکاس می پرسد”منظورت چیه؟” و اسکات پاسخ می دهد:” آتیکاس! کشتن بو رایلی با کشتن مرغ مقلد چه فرقی داره؟”.

نکته ی جالب فیلم حضور کوتاه و بدون دیالوگ رابرت دووال است که در آن زمان در سالهای آغازین حضورش بر پرده ی نقره ای بود. ضمن آنکه کاراکتر آتیکاس با شخصیت گریگوری پک ۶ سال پس از ساخت فیلم قرابتی جالب می یابد. در این سال پک مسئول برگزاری مراسم اسکار می شود اما در واپسین روزها، مارتین لوتر کینگ ترور شد و پک به احترام او، مراسم را چند روز به تعویق انداخت.

دیالوگ های منتخب:

«آتیکاس فینچ (گریگوری پِک) [دخترش، اسکات، را روی زانوهایش نشانده]: چیزایی هست که هنوز اونقدر بزرگ نشدی تا بفهمیشون. شایعاتی توی شهر هست که من نباید خیلی برای دفاع از این مرد تلاش کنم. [او وکیل مرد سیاهپوستی است که متهم به تجاوز به دختری سفید شده است]

اسکات: اگه نباید ازش دفاع کنی، پس چرا این کارو می‌کنی؟

آتیکاس: به چندین دلیل. مهم‌ترینش اینکه، اگه این کارو نکنم، دیگه نمی‌تونم سرم رو توی شهر بالا بگیرم. حتی دیگه نمی‌تونم به تو و جِم بگم حق ندارید چه‌کار بکنید! [دستانش را دور کمر دخترش حلقه می‌کند] تو چیزای زشتی راجع به من توی مدرسه خواهی شنید. ولی ازت می‌خوام یه قول بهم بدی: که بخاطر این موضوع کتک‌کاری نکنی، حالا هر چی هم که بهت بگن!»

«آتیکاس فینچ: زمانی رو که پدرم بهم یه تفنگ داد یادم می‌یاد. بهم گفت نباید باهاش چیزی تو خونه رو هدف بگیرم، فکر کنم چون اون‌موقع تو حیاط پشتی به قوطی‌های حلبی شلیک کرده‌بودم، اما گفت بالاخره یه روز بهم اجازه می‌ده به پرنده‌ها شلیک کنم و هرچی که بخوام، می‌تونم زاغ کبود بزنم، اما یادم باشه که کشتن مرغ مقلد یه گناهه!

جِم: چرا؟

آتیکاس: خب، گمان کنم چون مرغ مقلد تنها کاری که می‌کنه، آوازخونیه که ما لذت ببریم. اونا محصولات مزارع مردم رو نمی‌خورن. توی کرت‌های ذرت آشیانه نمی‌سازن. کاری نمی‌کنن، جز این‌که با تمام قلبشون برامون آواز بخونن.»

 

«آتیکاس: باید حافظه‌مو از دست داده‌باشم، نمی‌تونم به‌خاطر بیارم جِم بین ساعت ۱۲ تا ۱۳ کجا بوده! هرچی که هست، باید قبل از دادگاه باشه. البته روشنه که این یه مورد دفاع‌شخصی بوده. من، آه‌ه‌ه، من، فوراً می‌رم اداره و…

کلانتر تِیت: آقای فینچ، شما فکر می‌کنید جِم به باب اِوِل چاقو زده؟! واقعاً این چیزیه که فکر می‌کنید؟ پسر شما هرگز کسی رو نمی‌کشه!

[آتیکاس و کلانتر به «بو»، مرد لالی که جان بچه‌های آتیکاس را نجات داده و در اتاق است، خیره می‌شوند]

کلانتر: باب اِوِل خوش روی چاقوش افتاده، اون خوشو کشت! یه سیاهپوست بی هیچ دلیلی مرده. حالا این مرد مسئول این مرگ هست. بذارید این‌دفعه، مرده، خود مرده رو دفن کنه آقای فینچ. تا حالا نشنیدم کسی بگه برای یه شهروند جلوگیری از جُرم، برخلاف قانونه و باید دادگاهی بشه. این مرد دقیقاً چه‌کار کرده؟ البته ممکنه بهم بگید وظیفه‌مه که همه‌چیز رو برای مردم شهر توضیح بدم و چیزی رو پنهان نکنم. خب، می‌دونید بعدش چی می‌شه؟ تمام خانم‌های شهر، از جمله زن خودم درِ خونه‌ی این مرد رو می‌زنن و براش شیرینی می‌برن. فکر دستگیر کردن مردی که به شما و این شهر خدمت بزرگی کرده و کشتنش، برای من، این گناهه… این یه گناهه! و من حتی فکرشم نمی‌کنم! شاید خیلی سرم نشه آقای فینچ، ولی هنوز کلانتر این شهرم و باب اِوِل خودش روی چاقوش افتاد. شب بخیر آقا! [کلانتر خانه‌ی فینچ را ترک می کند.]

اسکات: آقای تِیت حق داره!

آتیکاس: منظورت چیه؟

اسکات: خب، مگه کشتن بو با کشتن مرغ مقلد چه فرقی داره؟!»

 

نویسنده: فرانک مجیدی

منبع: یک پزشک

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
درصورت بروز هرگونه مشکل و یا ارائه پیشنهاد و انتقاد، ما را از طریق لینک زیر در جریان بگذارید. باتشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 621
  • کل نظرات : 54
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 410
  • آی پی امروز : 104
  • آی پی دیروز : 126
  • بازدید امروز : 765
  • باردید دیروز : 233
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,601
  • بازدید ماه : 4,448
  • بازدید سال : 28,238
  • بازدید کلی : 1,138,943
  • کدهای اختصاصی
    جدول فروش فیلم ها
    فیلم (هفتــــــــگی) فروش
    Think Like a Man Too$29.2 M
    22 Jump Street$27.5 M
    Dragon 2 $24.7 M
    Jersey Boys$13.3 M