کارگردان : Sidney Lumet
نویسنده : Reginald Rose,
بازیگران: Henry Fonda, Lee J. Cobb Martin Balsam
جوایز :
نامزد اسکار: بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه
خلاصه داستان :
12 نفر از اعضای هیئت منصفه قصد دارند در مورد اعدام شدن جوانی تصمیم بگیرند. تمام اعضا به جزو یک شخص رای بر محکومیت جوان میدهند. به مرور زمان با مخالفت همان یک نفر و دلایلی روشنی که می آورد کم کم ..
"سیدنی! فیلم باشكوهی است"
سینمایی «دوازده مرد خشمگین» از همان ابتدا مخاطب را به خود جذب میكند و هر كدام از دوازده عضو هیات منصفه در همان حین كه به بیننده معرفی میشوند به خودشان نیز معرفی میشوند، براین اساس آشنایی با هركدام از شخصیتها، در ابتدای فیلم «دوازده مرد خشمگین» مدتی نسبتا طولانی زمان میبرد و هركدام از این كاراكترها ویژگیهایی كاملا منحصربه فرد خود را دارند.
«دوازده مرد خشمگین» محصول سال 1957 آمریكا است كه در مدت زمان 96 دقیقه به شیوهی سیاه و سفید توسط سیدنی لومت كارگردانی شده است.
* داستان فیلم
فیلمنامهی «دوازده مرد خشمگین» را رجینا لدزو براساس داستانی از خودش به نگارش درآورده است. داستان فیلم دربارهی دوازده مرد درهیات منصفه یك دادگاه است كه در زمان تنفس و قبل از اخذ رای نهایی دورهم جمع میشوند. همه اعضا معتقدند كه مظنون گناهكار است. او یك پسر هجده ساله است كه گمان میرود پدر خود را به قتل رسانده است. یكی از اعضای هیات منصفه بهنام دیوید با رای گناهكاربودن موافق نیست و شكهایی دارد باتوجه به اینكه تمام حقایق اثبات میكند كه فرد مظنون گناهكار است، اعضا كنجكاو میشوند كه چگونه دیوید دراین مورد مشكوك است و او دلایل خود را توضیح میدهد.
* دربارهی فیلم
كشمكش و اضطراب اعضای هیات منصفه از همان آغاز تماشاگر را با خود درگیر میكند، چرا كه تماشاگر پس از اینكه یازده نفر را موافق گناهكار بودن پسر و یك نفر را مخالف این حكم میبیند، سردرگم میشود.
بییندهی «دوازده مرد خشمگین» از حضور شخصیتی مثل دیویس كه نظری مخالف دیگران دارد، احساس ناامنی میكند و حتی در لحظاتی به خاطر اینكه او نسبت به گناهكار بودن پسر شك دارد، او را درذهنش مسخرمیكند.
با این حال تماشاگر فیلم لومت خود را در پیروزیهایی كه شخصیت دیوید به دست میآورد سهیم میداند و از اینكه او توانسته سایر اعضای هیات منصفه را در مورد گناهكاربودن پسر هجده ساله به شك بیندازد احساس خوشحالی میكند.
بینندهی «دوازده مرد خشمگین» تمام كشمكشهایی كه دیوید برای اثبات بیگناهی پسر دارد را به نظاره مینشیند و از اینكه سایر اعضا تاكید برگناهكار بودن پسر دارند، درمواردی احساس شرمندگی میكند. درحقیقت او در تمامی لحظات خود را عضوی از هیات منصفه میداند.
* ناگفتههای فیلم
ـ تا سال 2003 گمان میكردند كه تنها یك نسخه از فیلم در موزه رادیو و تلویزیون آمریكا موجود است، اما در سال 2003 نسخهی 16 میلیمتری دیگر از فیلم در كلكسیون ساموئل لیبووتیز یافت شد كه آنهم به موزه منتقل شد.
- درحین فیلمبرداری سیدنی لومت به تدریج فاصله كانونی لنز دوربین را تغییر میداد و این تمهید باعث میشد كه دورنما به شخصیتها نزدیكتر شده، حس قرار گرفتن آنها در تنگنا بیشتر به مخاطب منتقل شود.
ـ فیلمبرداری «دوازده مرد خشمگین» در مدت زمان كوتاه 21 روز به پایان رسیده و تمامی لوكیشنهای این فیلم نیویورك بوده است.
ـ هنری فوندا از سوی اتحادیهی هنرمندان آمریكا موظف به تهیهی فیلم شد. بنابراین او علاوه بر بازیگری، تهیهكنندگی فیلم را هم برعهده گرفت.
با این حال یك فیلم در همان بدو امر به حدی برای او غیرجواب مینمود كه تصمیم گرفت دیگر اینكار را تكرار نكند.
ـ هنری فوندا به تماشای نقش خود در فیلم علاقهای نداشت و به همین دلیل تمام فیلم را بهطور كامل ندید. با اینحال او وقتی پس از تماشای بخشهایی از فیلم از اتاق نمایش خارج شد خطاب به لومت (كارگردان) گفت: سیدنی، فیلم باشكوهی شده است.
* اكران در سینماها و حضور در جشنوارههای جهانی
سینمایی «دوازده مرد خشمگین»، 13 آوریل 1957 در نیویورك به نمایش درآمد و پس از آن در كشورهای آلمان، سوئد، فنلاند، ایتالیا، استرالیا، اسپانیا، ژاپن، دانمارك، فرانسه و هلند اكران عمومی شد.
این فیلم در جشنوارههای هنری جوایز معتبری را به خود اختصاص داد كه از آن جمله میتوان به خرس طلای برلین اشاره كرد.
این فیلم نامزد سهجایزه اسكار بهترین كارگردانی، بهترین عكس و بهترین فیلمنامه بوده است و در جشنوارهی بافتا نیز جایزهی بهترین فیلم خارجی را از آن خود كرده است.
ساخته سیدنی لومت نامزد دریافت جایزهی بهتین فیلم، بهترین بازیگر مرد، بهترین كارگردانی و بهترین بازیگر نقش مكمل مرد از جشنواره گلان گلوب بوده است.
* دربارهی كارگردان
سیدنی لومت كارگردان و مولف هالیوودی كه همواره به خاطر اقتباسهای موفقش مورد توجه سینما دوستان بوده است، 25 ژوئیه 1924 در پنسیلوانیای آمریكا متولد شد.
او برای اولینبار در سن 4سالگی به روی صحنه رفت و از 14 سالگی در نیویورك بزرگ شد. لومت تحصیلات عالیاش را در رشتهی ادبیات دراماتیك در دانشگاه كلمبیا طی كرد. لومت به عنوان كارگردانی فعال و با ذوق در تمام ژانرها طبع آزمایی كرده است. او كارش را با تئاتر آغاز كرد و از آنجا كمكم به عنوان یك كارگردان مشهور كسب اعتبار كرد.
لومت ابتدا كارش را از تلویزیون شروع كرد و «دوازده مرد خشمگین»، نخستین فیلم او است كه درسال 1957 به عنوان یازدهمین تجربهاش به نمایش درآمد. این فیلم برگرفته از یك درام تلویزیونی بود كه با هنرنمایی هنری فوندا تكمیل شد.
در فیلم دوازده مرد خشمگین «رجینالد رز» (نویسنده فیلم) تمام جزئیات و پیچیدگیهای این فیلم عالی را از قسمتی به همین نام از سریال «استودیو یک هالیوود» که خود او در سال 1954 نوشته بود، به دست آورد. قسمتی بسیار نافذ،حساس و گاهی اوقات چنان تکان دهنده که کالبدشکافی قلب و ذهن مردانی بود که چیزی کمتر از خدایان هستند. درامی که در عین حال که داستانی جمع و جور،جذاب و قانعکننده دارد، بیننده را به چیزی فراتر از اتاق کوچک و محدود هیئت منصفه میرساند.
اعتبار قدرت این کنکاش شفاف داستان، در این واقعیت نهفته است که ویژگیها،شکستها،احساسات و تعصبات این دوازده مرد در مقابل این حقیقت قابل توجه و مهم قرار میگیرد که زندگی یک پسر جوان در دستان آنهاست. کارگردان یعنی سیدنی لومت که این اولین فیلمش در عرصه سینماست و بوریس کافمن،فیلمبردار اسکار بردهی فیلم، استفاده ماهرانهای از بازیگران عالی در موقعیتی ثابت و عکسگونه کردهاند. مهمتر از همه، آنها از ایدهها و واژههای نافذ نویسنده استفاده کامل و به جایی کردهاند تا اصول و جزئیات شخصیتها را برای بیننده بیرون بکشند.
فکر اساسی آقای رز (نویسنده) در فیلم این است که اگر برای شک معقول، جایی باشد حتی اگر قانون صراحتا بتواند به سادگی شخصی را محکوم کند، باید انسان این شک معقول را قبول کند. متهم در فیلم جوان هیجده ساله خشنی است(که بیننده فقط چند لحظه در سکانس آغازین فیلم او را میبیند) که از خانوادهای فقیر میآید و اتهامش کشتن پدر بیرحم و سابقهدارش به ضرب چاقوست. همه اعضای هیئت منصفه اعتقاد دارند که این پروندهای مختومه بوده و پسر محکوم است اما یکی از اعضاء اعتقاد داردکه شاید پسر گناهکار باشد اما شکی در بین است،مخصوصا اینکه وکیل مدافع تسخیری پسر به خوبی از او دفاع نکرده است. پس نمیتوان به سادگی گفت که پسر گناهکار میباشد.
درست همینجاست که آقای رز(نویسنده) با ظرافت خاصی شروع به افشای دلایل مخالفت آن یک شخص(هنری فوندا) میکند. در بین هیئت منصفه مردی خودساخته (لی.جی کاب) وجود دارد که به خاطر اینکه پسرش از او سرپیچی کرده،بسیار عصبانی است و نسبت به بچهها موضعگیری خاصی دارد. یکی دیگر از اعضاء، گاراژداری(اد بگلی) است که تعصبات نژادپرستانه دارد. یکی دیگر، دلال بورس آرامی(ای.جی مارشال) است که با جدیت، حکم خود مبنی بر گناهکار بودن پسر را دنبال میکند. فردی دیگر فروشندهای (جک واردن) است که تنها دلش میخواهد سریعتر حکم داده شود تا به دیدن بازی بیسبالش برسد. مرد تبلیغات ساز خوشتیپی (رابرت وبر) هم در بین آنهاست. همچنین پیرمردی(جوزف سویینی) باهوش و خوشخیم با سالهای زندگی و در آخر هم ساعتسازی (جورج وسکویچ) که پناهنده بوده و قدردان دمکراسی که در این کشور به دست آورده است، میباشد.
هنری فوندا قویترین تجسم از فردی روشنفکر در هیبت عضوی از هیئت منصفه را در طول سالها برای ما ارائه میدهد که با استدلالهای منطقی و بینقص، شک را بر دل همکارانش مینشاند تا اینکه در آخر همگی رای بر بیگناهی پسر میدهند. در عین حال این شخصیت کاملا طبیعی،احساسی و تاثیرگزار است. وی به طور عجیبی نوآوری خودش در کشف توطئهها و کمبودهای دادگاه را در پیش میگیرد. در ادامه بعضی دیگر از اعضاء هیئت منصفه نیز به این درک میرسند که آنها هم قادر هستند تا این کار را انجام دهند.
بیننده شاید تصور کند که نویسنده و کارگردان تنها علاقهمند بودهاند که شخصیتهایشان را در قالب بازیگرانشان دربیاورند که به طور ستودنی هم از پس اینکار برآمدهاند. باید گفت که هر کدام از اجرا کنندههای این فیلم به خوبی کار خود را انجام دادهاند و بازیگران به صورت متقاعدکنندهای بازی کردهاند.
آقایان رز،لومت،فوندا و سایر همکارانشان جنس لطیف و زیبا را از این اتاق هیئت منصفه بیرون نگه داشتهاند،اگر چه این عمل فیلم «دوازده مرد خشمگین» را نامتعارف و خوش زبان در محضر زنان کرده و هیچ جذابیت و نفوذ زنانهای در آن دیده نمیشود اما در نهایت آنان درامی قدرتمند و به قدر کافی محرک و افسونکننده برای بیننده به وجود آوردهاند.
فیلم 12 مرد خشمگین اثر فراموش نشدنی سیدنی لومت یکی از شاهکارهای ژانر درام دادگاهی است که تقریبا تمام داستان فیلم در اتاق شور هیئت ژوری می گذرد که 12 مرد دور هم جمع شده اند تا حکم نهایی قاتل جوانی را صادر کنند که پدر خود را با چاقوی ضامن داری به قتل رسانده و هیچکس شکی در مورد گناهکار بودنش ندارد مگر یک نفر از اعضای هیئت منصفه و این سر اغازیست بر مجادله ای کلامی که در ان هر شخص با توجه به پیش زمینه و جایگاه اجتماعی خود سعی در قانع نمودن عضو شماره 8 یا اقای دیویس با بازی هنری فاندا دارند.
این فیلم اینه تمام نمای جامعه دهه 60 امریکا و با نگاهی گسترده ترمی توان گفت که تصویری روشن از جوامع انسانی مدرن است که در ان هر شخص به مثابه نماینده ای از طبقه مخصوص خویش است و با انکه به موضوع واحدی می اندیشند ولی تجربیات و تعصبات مختلف باعث جدایی ان ها از یکدیگرمی شود و به گونه ای حکایت معروف فیل در اینجا هم تکرار می شود که هر کسی با پرده هایی که از خودخواهی ها، کج فهمی ها و تعصبات مختلف بر دیدگان خویش کشیده است درک متفاوتی از مسئله جرم و جنایت و حتی نوع نگاه به ان دارد و با تمام تفاوت هایی که این قشرهای گوناگون جامعه با یکدیگر دارند در یک مورد مشترکند و ان نگاه سطحی به مشکلات جامعه و احساس عدم نیاز به موشکافی بیشتر و ریشه یابی بزهکاری های اجتماعیست که نتیجه ان خشونت در بین جوانان، دزدی، قتل، فحشا و دیگر انحرافات اجتماعی را باعث می شود که دست اخر راحت ترین راه برای حل مسئله پاک کردن صورت مسئله و فرستادن مجرم به پای چوبه دار است.
از لحاظ فرم ساختاری فیلم در قطع 35 میلی متری و سیاه سفید ساخته است و لومت از لنزهای متفاوتی در فیلمبرداری سکانس های مختلف بهره برده به گونه ای که هر چه از زمان فیلم می گذرد او از لنزهایی با فاصله کانونی بزرگتر یا تله فوتیک استفاده کرده تا حالتی را القا کند که گویی دیوارها به شخصیت ها نزدیکترند و بدین ترتیب حس خفگی و کلاستروفوبیک در اتاق ایجاد کند و درعین حال نزدیکی تدریجی دیدگاه ها و طرز تفکر شخصیت ها را به زیرکانه ترین شکلی به مخاطب القا نماید. نکته جالب توجه دیگر در فیلمبرداری حرفه ای بوریس کافمن زاویه قرار گرفتن دوربین است که در ابتدای فیلم دوربین بالاتر از نقطه دید جای گرفته و از لنزهای با زاویه بازتر استفاده شده تا این احساس را منتقل کند که بین شخصیت ها و اشیا فاصله بیشتری وجود دارد حال انکه هر چه فیلم جلوتر می رود دوربین پایین تر از نقطه دید قرار گرفته که در کلوزاپ ها به بهترین شکل نمود می یابد.نماهای متعدد و زاویه بندی های حرفه ای این فیلم به قدری حساب شده کار شده که اتاق نسبتا کوچک هیئت منصفه هیچگاه برایتان خسته کننده و تکراری نمی شود که شاهکار اخر ان نمای بازی از درون جارختی است که گویی تماشاگر را در گوشه اش پنهان کرده و او نیز با خجلت گویی به خود می نگرد.
فیلم 12 مرد خشمگین شاید تنها جایی که کمی می لنگد برخورد مستقیم و شعارگونه اش باشد که البته انتظار دیگری از فیلمی که مبتنی بر کلام و ایدئولوژی مشخصی باشد نمی توان داشت حال انکه درفیلمی چون "زندگی دیوید گیل" نوع نگاهی که به دستگاه قضایی و مسئله اعدام و حقوق اجتماعی انسانی ارائه می شود به گونه ای زیرپوستی تر مورد نقد قرار گرفته است. این فیلم از منظر نشانه شناسی نکات ریز و روانشناسانه بسیاری دارد که نقد جامع تری را می طلبد و می تواند به عنوان الگویی در فیلمسازی جامعه شناسانه و انتروپالوژی مدرن به کار رود.
دوازده مرد خشمگین فیلمی به کارگردانی سیدنی لومت و بازی هنری فوندا.یکی از ان فیلم هایی که می توان از ان به عنوان یک نمونه عالی برای کلاس کارگردانی استفاده کرد.همین طور فیلنمامه ی فیلم نیز یکی از بهترین فیلمنامه های سینماست.
داستان فیلم در مورد 12 نفر از اعضای هیئت منصفه است که قصد دارند در مورد اعدام شدن جوانی تصمیم بگیرند تمام اعضا به جزو یک شخص رای بر محکومیت جوان میدهند.نوع تصمیم گیری افراد به خوبی نوع برداشت ان ها را زندگی نشان می دهد. به مرور زمان با مخالفت همان یک نفر و دلایلی روشنی که می اورد کم کم نظرها فرق می کند.لومت به خوبی نشان داده است که نوع دید یک فرد در زندگی چه طور می تواند در این جا نقش داشته باشد و این سوال پیش می اید ایا با این وصف هیئت منصفه می تواند واقعا منصف باشد و نظر شخصی افراد در رای وارد نشود! اخرین فرد مخالف در فیلم که اصرار به اعدام ان جوان داشت به مرور مشخص می شود که او از جوان خودش راضی نیست؟!
کارگردانی فیلم بدون شک فوق العاده است.همین بس که تمام داستان در یک اتاق است وفیلم روی دیالوگ جلو ی رود ولی تا اخر شما را جذب میکند (خیلی خیلی بیشتر از اکشن های امروزی).سیدنی لومت در این فیلم به خوبی هر چه تمام تر با لنزها بازی کرده است.اغاز فیلم ما فضای بازی از اتاق را مشاهده می کنیم ولی کم کم با توجه به سخت تر شدن رای گیری این فضا بسته و بسته تر می شود حتی شما سقف را نیز مشاهد می کنید و حس خفقانی که به این اعضا دست داده به شما هم دست می دهد.کلوزاپ هایی بیشتری را در فیلم مشاهده میکنیم این حس با گرفتن باران نیز بیشتر می شود و حتی شما فضای بارانی بیرون اتاق را نیز حس می کنید و این از ان شاهکارهایی در کارگردانی است که خیلی کم اتفاق می افتد.
این فیلم به ما فرق سینما و تئاتر را نشان می دهد با این که تمام فیلم در یک دکور است ولی اینجا این دوربین و لنز است که حس های گونانی را ایجاد میکند و این وجه تمایز سینما و تئاتر است. این فیلم این نکته ی حائز اهمیت را به ما درس می دهد: حتما برای ساختن یک فیلم سینمایی باید با انواع لنزها و زوایای دروبین اشنایی داشته باشیم(البته کاربرد درست و به جا!) تا فیلم مانند یک تئاتر برای بیننده نشود زیرا در حال حاضر بیننده به سینما امده تا فیلم سینمایی ببیند وگرنه به سمت سالن تئاتر میرفت!
یکی از فیلمهای ستایش شده و برتر تاریخ سینما که در سال 1957 ساخته شده است ، فیلم دوازده مرد خشمگین ساخته کارگردان مشهور امریکایی سیدنی لومت است. فیلمی که تمام داستان آن در یک اتاق می گذرد اما فیلمنامه مستحکم فیلم ، بازی روان بازیگران و از همه مهمتر کارگردانی مؤثر لومت باعث شده تا تماشا گر تا پایان ماجرا همراه خود کند .
داستان فیلم :
نوجوانی هیجده ساله از اهالی امریکا لاتین متهم به قتل پدرش گردیده است . شواهد نشان می دهد او با ضربات متعدد چاقو پدر خود را به قتل رسانده است ، گرچه نوجوان که به نظر ضعیف و افسرده حال می رسد این اتهام را قبول ندارد با این حال وجود چاقویی در محل وقوع حادثه که متعلق به نوجوان مذکور است و او ادعا می کند آن را مدتی قبل گم کرده و خبری هم از محل آن نداشته است ، به عنوان مدرک جرم ، دلیلی برای مجرم شناختن او از سوی دادگاه شده است . حال دوازده مرد از طبقات مختلف اجتماعی به عنوان اعضای هیئت منصفه دادگاه ، مأمور تصمیم گیری نهایی درباره این پرونده شده اند . اگر آنها فرد متهم به قتل را محکوم نمایند ، وی باید روی صندلی الکترونیکی اعدام شود . در فرآیند رأی گیری یازده نفر از اعضای هیئت منصفه رأی به محکومیت و در نهایت اعدام نوجوان می دهند اما در این بین یک نفر از آنان یعنی آقای دیویس ( با بازی درخشان هنری فوندا ) رأِی بر بی گناهی متهم می دهد که این کار او باعث می شود تا دیگران را درنهایت وادار به شنیدن دلایلش در گرفتن این تصمیم کند با پیشروی ماجرا در اتاقی که اعضای هیئت منصفه آن در فضای عصبی مشغول بحث و بررسی پرونده همستند قصه فیلم شکوفا می شود و به صورت مطالعه ای استادانه درباره شخصیت های پیچیده ای در می آید که به عنوان عضو هیئت منصفه می خواهند رأی نهایی را صادر کنند. پس زمینه اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی هریک از این اعضا، باعث واکنش های مختلف آنان در زمان حال می شود . در چنین موقعیت و اوضاع و احوالی است که آقای دیویس تلاش می کند بقیه همکارنش را متقاعد کند که رأی آنها اهمیتی حیاتی دارد و نباید براحتی درباره آینده و زندگی دیگران تصمیم بگیرند و سرانجام موفق به عملی کردن اعتقاد درونی خود می شود .
فیلم دوازده مرد خشمگین از نگاه حقوقی :
در کنار نگاه منتقدانه این نوع فیلمها به نظام قضایی فیلم به طور کلی آشکارا به ستایش قانون می پردازد و درنهایت نشان می دهد که با اجرای صحیح قانون در دادگاهها می توان به عدالت رسید. جریان دادرسی در فیلم دوازده مرد خشمگین، به طور کلی در فضای خفقان آور اتاقی سیر می شود که در آن محاکمه ی قتل عمدی یک متهم برگزار شده است و هیئت منصفه در حال بررسی موضوع و صدور رأی خود درباره تقصیر متهم هستند.این فیلم در نگاه اول، گویا در نقد جدی حقوق کیفری دنبال می شود زیرا فقط تعداد اندکی از اعضای هیئت منصفه به مراحل دادرسی اهمیت می دهند و اکثراً تلاشی در جهت پی بردن به حقیقت نمی کنند، چنان که یکی می خواهد هرچه زودتر رأی به تقصیر متهم بدهد تا به مسابقه بیس بال خود برسد و دیگری چنین نتیجه گیری می کند که چون متهم یک خارجی است احتمالاً مجرم است . با وجود این، فیلم دوازده مرد خشمگین نشان می دهد که یک فرد تنها اما شجاع می تواند اجرای عدالت را تضمین کند، و در واقع مباحث مهمی را درباره سیستم رسیدگی های کیفری با حضور هیئت منصفه به نمایش می گذارد. این فیلم به ما نشان می دهد که سیستم کیفری ممکن است بی نقص نباشد اما درنهایت کارآمد است ؛ و درواقع نمونۀ کوچکی است از فرآیند دادرسی مردمی ( دموکراتیک ) که رکن آن اجماع و توافق عمومی بوده و آخر الامر به تصمیم عاقلانه می انجامد.
جوان هجده ساله ای به اعدام محکوم شده است. همه ی قرائن و شواهد بر گناهکاری اش دلالت کرده اند، وکیلش از دفاع جانانه ی او سر باز زده است و اینک فاصله ای به اندازه ی یک رأی با صندلی الکتریکی دارد. رأیی که به نظر می رسد اعضای کم حوصله ی هیأت منصفه در آن هم نظر باشند. و مگر جز این می تواند باشد که زمین و زمان بر گناهکاری پسرک حکم دهد و چنین هیأتی در داوری اش خرق عادت کند؛ هیأتی که هنجارهای عمومی و نظام قضایی را نیز حامی خود می بیند و اینک باید نقش بوروکراتیک خود را در طرفه العینی ایفا کند.
اعضا در اتاقی گردهم می آیند، دوازده مرد، بی آنکه نام یکدیگر را بدانند، به ترتیب شماره های شان به شور می نشینند. هوای گرم چنان کلافه شان کرده است که برای پایان این تکلیف هنجاری لحظه شماری می کنند. اما همه چیز با «شک منطقی» داور شماره هشت تغییر می کند. او مانعی می شود در برابر اراده ای که به نظر از کوچکترین پیرایه ی ناحقیقی نیز تهی است. اما داور شماره هشت به چیزی فراتر می اندیشد، اینکه: « حقیقت، آنگاه که تکلیف هنجاری، بدل به امری اخلاقی شود، تا چه پایه می تواند بی هیچ تغییری پایدار ماند؟» این پرسشی است که چالش بنیادین دوازده مرد خشمگین ساخته ی سیدنی لومت را برپا می دارد.
مفهوم، که در آغاز از آن رو حقیقی شمرده می شود که ریشه جمعی دارد، در طی تحول و تکامل خویش به سمتی می گراید که فقط در صورت حقیقت داشتن به امری جمعی تبدیل می شود.
این گفته ی امیل دورکیم، جامعه شناس فرانسوی است که حقیقت نماییِ یک مفهوم را تنها به واسطه ی اجماع پیرامون آن ناممکن می داند. اما مفاهیم در دنیای مدرن نه به واسطه ی حقیقی بودن، بل از منظر ایجاب جمعی شان داوری می شوند. حقیقت در نمود عینی و فراگیرش آنچنان مهیب به نظر می رسد که نظام های سیاسی و حقوقی و ساختارهای قدرت، اغلب از آن فاصله می گیرند و اجماع گنگ و دموکراتیزه را جایگزین آن می سازند. دموکراتیزه کردن اخلاق به واسطه دموکراتیزه کردن حقیقت در نظام های قضایی مدرن امری ریشه دار است و شاید این یکی از دلایل بهره گیری از هیئات منصفه در محاکمات قضایی (و به ویژه جنایی) باشد: بهره گیری از جمعی برای اخلاقی جلوه دادن احکامی که در یک ساختار بوروکراتیک صادر می شوند. این احکام به ظاهر خدشه ناپذیرند و بر مبنای مدعیات شهود پایه گذاری می شوند. نظام قضایی بی آنکه بخواهد اراده ی خود را مستقیما به ثمر نشاند، به میانجی دموکراتیزه شده روی می آورد و بی توجه به شأن اجتماعی شان، آنها را در جایگاه داوری می نهد. به تعبیری دیگر، این نظام قضایی کاری به آن ندارد که شهود یا اعضای هیأت داوری، تا چه میزان مستعد کنکاش پیرامون حقیقت یا امر اخلاقی اند، یا آن که خود چه سرنوشتی را پشت سر نهاده اند؛ آنچه
برای شان اهمیت دارد، رجوع به مردمانی است که باید حقیقی بودن مفهوم یا تصمیمی را به واسطه ی نقش جمعی شان تأیید کنند.
اما اینجاست که شاید ماکس شلر از ما بپرسد: «مگر نه آنکه بنیاد قضاوت باید بر اخلاق استوار باشد و اخلاق ایجاب می کند که حقیقت در عینی ترین نمودش بازیافته شود، پس آویزان شدن به چنین داوری های دموکراتیزه شده و نارسایی چگونه می تواند شایسته باشد؟ مگر بنیاد اخلاق و حقیقت می تواند بر چیزی استوار گردد که خودش به غایت از اخلاق تهی است؟» داور شماره هشت در میان مردان هیأت داوری، درگیر چنین پرسشی است. او نمی خواهد صرفاً به نقش زینتی خود در بازتأیید دموکراتیک این حکم قضایی بسنده کند. او که خود مهندس معمار است، در معماری این بنای منطقی شک می ورزد و بدین سان در برابر یازده مرد دیگر می ایستد که هر یک به دلایلی، نه تنها نمی خواهند در معماری این بنای عظیم خدشه ای وارد آورند، بل گاهی نیز به سماجت از آن مراقبت می کنند.
اما آن گونه که گفتیم، دلایل این یازده مرد متفاوت است. داور شماره سه و ده، بیشترین مقابله را با شک منطقی داور شماره هشت دارند و این موضوع نیازمند بررسی است، این که چگونه می شود تعدادی از داوران از نقش هنجاری به ظاهر کسالت بارشان فراتر می روند و مدافع پرشور رأی دادگاه و اعدام پسرک می شوند؟ داور شماره ده از جمله مردمانی است که به نوعی طبیعت گرایی باور دارند، چه آنکه در جایی از مجادلات خود، سرشت پسرک را که از محله ای فرودست می آید، آمیخته به پلیدی معرفی می کند. شلر در بخشی از نقدهای خود، این را قسمی از روند رو به تزاید محافظه کاری در ساختارهای قدرت بوروکراتیک معرفی می کند که با یکی دانستن منشا اخلاق و سرشت مقدر شده ی آدمی، حقیقت او را در سرشت اش می پیچد و فرودستی اش را نشانه ای برای محکوم ساختن اش! اما داور شماره سه از سنخ دیگری است. در ابتدای جلسه ی داوری، به اشارات مبهم او درباره ی یگانه فرزندش گوش فرامی دهیم، اشاراتی که حاکی از نابه سامانی رابطه ی او با پسر جوان اش است. این ابهام تنها در انتهای مجادلات پردامنه ی داوران آشکار می شود و احساس کین توزی داور شماره سه به غایت برهنه می شود. کین توزی چیزی نیست جز: « بغضی انباشته شده از ناتوانی کنشگر اجتماعی در تغییر دادن وضعیتی در گذشته ی خود». ازاین روی، کینه ورزی داور شماره سه آشکار می شود؛ بغضی آشکار که ناتوانی از حفظ رابطه ی پدر – پسری را به جانب پسرک در آستانه اعدام نشانه می رود.
دیگر اعضای هیأت داوران، بیشتر شبیه آن چیزی اند که آدام اسمیت «حضار بی طرف» می نامد، آنها که مترصد داوری کرخت پیرامون حقیقت اند. اما شاید بهتر باشد از بی طرفی سخن نگوییم، چرا که «بی طرفی»، انگاره ای است موهوم از «کرختی بی پایان» آنان. آنها صرفا در تکلیف هنجاری شان به عنوان «شهروند خوب» که باید نقشی از پیش مشخص را در ساختار بوروکراتیک قدرت بازی کنند اصرار می ورزند و این اصرار تا بدان جایی است که داور شماره هفت، بی صبرانه منتظر پایان جلسه است تا با محکوم کردن صوری پسرک به اعدام، بازی بیسبال تیم محبوبش را از دست ندهد! بدین ترتیب رابطه ای معنادار میان شهود و داوران برقرار می شود؛ آنان که شهادت می دهند و آنان که به ارزیابی شهود می نشینند، جملگی در رخوت خودنمایانه ی تکالیف شان غرقه اند.
داور شماره هشت در چنین شرایط دشواری مخالفت خود را ابراز می دارد. او مدعی بیگناهی متهم نمی شود، بل از عبارتی استفاده می کند که برای بحث ما معنادار است: «شک منطقی». روشن است که قضاوت او درباره ی بی گناهی آن جوان مبنایی پیشتر متقاعد کننده و عقلانی ندارد. رویکرد عقلانی به اخلاق در جایی که ساختار قدرت بوروکراتیکِ به غایت عقلانی شده حاکم شده است، تنها به مشت در هوا پراکندن می ماند، از این روی روش او در طرح نوعی شک منطقی، مشابه آن چیزی است که «رویکرد شهودی به اخلاق» می نامند. این رویکرد شهودی یگانه راهی است که بتوان نوعی عقلانیت مجزا از عقلانیت رخوت آمیز بوروکراتیک بنا کرد و داور شماره هشت در این کار اندک تردیدی به خود راه نمی دهد. او می داند که تردید بر مبنای رویکردی شهودی و به پیامد آن مجادلات پردامنه با دیگر داوران، تنها روشی است که به واسطه ی آن می تواند داوران بی حوصله و گاه کینه توز را به نگرشی اخلاقی به موضوع قضایی وادار سازد.
با این حال بازسازی نگرشی اخلاقی در دنیای مدرن امری دشوار است. شاید در عصر مردمانی که داوری کاریزماتیک بزرگان روزگار خود را قدر می نهادند و مترصد اهرم های دموکراتیک نمی ماندند، بازسازی و گاه بازآفرینی نگره های اخلاقی آسان تر می نمود؛ اما در دنیای مدرن با ساختارهای قدرتی که به واسطه ی نوعی دموکراتیزه شدن خود را بیش از پیش مستقر می سازند، در دنیایی که کاریزما در هزارتوی توده وارش محو می شود، بازسازی اخلاقی کاری بسیار دشوار است. داور شماره هشت نمی تواند به آسانی شک منطقی خود را به ثمر رساند، چرا که مزیتی نسبت به دیگر داوران ندارد و ژرفای فکری اش نیز به او نمودی کاریزماتیک نمی تواند ببخشد. تنها اهرمی که او در دست دارد، ایستادن بر سر مجادله ای فکری و نمایاندن کژتابی های رخوت آمیز و گاه پرکین تکالیف آنان در درون نظام اجتماعی است. او این کار را با دشواری بسیار و از طریق بازآفرینی انتقادی صحنه های مرتبط با جنایت انجام می دهد و بدین سان پیشگویی دورکیم به واقع می پیوندد و حقیقت از این روی تنقیح می شود که حقیقت است، نه به بخاطر آنکه الزاماً مبنایی جمعی دارد. به تعبیری، این حقیقت است که امر جمعی را فارغ از ساختارهای قدرت موجود، بازسازی می کند.