کارگردان : David Lean
نویسنده : Pierre Boulle
بازیگران:
William Holden, Alec Guinness ,Jack Hawkins
جوایز :
برنده اسکار:
بهترین فیلم: سم اشپیگل، بهترین کارگردان: دیوید لین، بهترین بازیگر نقش اول مرد: الک گینس، بهترین فیلمنامه: مایکل ویلسون، کارل فورمن، پیر بول، بهترین موسیقی درام و یا کمدی: مالکوم آرنولد، بهترین تدوین: پیتر تیلور، بهترین فیلمبرداری: جک هیلدایرد
نامزد اسکار:
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: سسو هایاکاوا
خلاصه داستان :
جنگ جهانی دوم، آسیای جنوب شرقی، اردوگاه اسرای متفقین. فرمانده ژاپنی اردوگاه برای ساختن پلی بر رودخانه کوای (برای عبور قطارهائی که برای نیروهای ژاپنی اهمیت حیاتی دارند) به سر کرده انگلیسی اسرا متوسل میشود. او نیز بهدلیل پایبندی فوقالعادهاش به انضباط نظامی، میپذیرد و کارش را به بهترین وجه انجام میدهد. یکی از اسرای آمریکائی اردوگاه میگریزد و به همراه نیروهای انگلیسی برای انهدام پل باز میگردد...
چهار بازیگر بزرگ در این فیلم نقش دارند: الک گینس، جک هاوکینز، ویلیام هولدن و سسوئه هایاکاوا. فیلم به زمان جنگ جهانی دوم مرتبط است. در آسیای جنوب شرقی، ژاپنیها نظامیان متفقین بهویژه انگلیسیها را در جزیرهای متروک به اسارت گرفتهاند. فرمانده ژاپنی اردوگاه با بازی سسوئه هایاکاوا تمام نظامیان از جمله افسران ارشد را مجبور میکند تا در ساخت پلی فراز رودخانه کوآی برای عبور قطارهایی که برای نیروهای ژاپنی اهمیت حیاتی دارند کمک کنند. در غیر اینصورت با بروز هر گونه نافرمانی متوسل به خشونت میشود. سرکرده انگلیسی اسرا، سرهنگ نیکلسن (سِر الک گینس) زیر بار دستورات فرمانده ژاپنی ــ به دلیل پایبندی فوقالعادهاش به انضباط نظامی و قوانین بینالمللی ــ نمیرود. ولی در نهایت پیشنهاد را قبول میکند و به بهترین وجه احداث پل را به پایان میرساند. اما دررویارویی پایانی پیش از مرگ به انفجار پل دست میزند.
به نظر میرسد با وجود اینکه هر یک از بازیگران بهدرستی به ایفای نقش پرداختهاند، به طوری که تماشاگر را غرق در فیلم میکنند، ولی بدون شک بازیگر شماره یک این فیلم، الگ گینسِ انگلیسی است. سرسختی و در عین انعطافپذیری او در ارائه یک افسر انگلیسی مبادی آداب بینظیر است. اگر بهتر فیلم را دیده باشیم، این نکته مشهود است. از ابتدا با سرهنگ سایتو سر ناسازگاری میگذارد، بدون اینکه کوچکترین حرکت خشونتآمیزی در را ه رفتن و در چهره او به نمایش درآید. یک روز کامل دوپا میایستد، ولی در قامت او خمیدگی به وجود نمیآید. سرسختی توأم با خونسردی؛ نمونه اخلاق انگلیسی که طرف مقابل را بالاخره به زانو درمیآورد. سرهنگ سایتو هم سرسخت است، ولی کیفیت بازی بازیگر ژاپنی با بازیگر انگلیسی کاملاً متفاوت است.
سرهنگ نیکلسن نافرمانی میکند و به همین دلیل به کوره اردوگاه تبعید میشود. دکتر سراغ او میرود تا رأیاش را عوض کند. الک گینس در اوج خستگی و گرسنگی همچنان تزلزلناپذیر است. بالاخره از داخل کوره او را بیرون میآورند. در آن لحظه فقط راهرفتنش را به خاطر بیاورید. پاهایی که در درون یک دخمه مچاله شده و بعد باید با این پاهای مچالهشده قدم بردارد و به دفتر فرمانده برود. این لحظه از بازی او را بارها باید دید. الک گینس برای ایفای نقش سرهنگ نیکلسن جایزه اسکار را دریافت کرد.
سسوئه هایاکاوا، بازیگر ژاپنی نقش سرهنگ سایتو هم در ارائه بازیاش توانایی منحصربهفردی دارد. او در صحنههای مذاکره دوطرفهاش با نیکلسن، لحظاتی که بهاصطلاح از طرف مقابل شکست میخورد و باید نرمی به خرج دهد، کاملاً چهره دوگانهای از خود نمایش میگذارد. او نیز به خاطر نقش افسر ژاپنی کاندیدای دریافت اسکار شد.
اما ویلیام هولدن، افسر پیادهنظام است که در ابتدای فیلم به عنوان اسیر در اردوگاه نقشه فرار در سر دارد، فراری که افسر انگلیسی آن را محال تلقی میکند. هولدن برعکس سرهنگ نیکلسن علاقهای به مبارزه ندارد و فقط میخواهد خودش را از مهلکه نجات دهد. یک شخصیت متزلزل در مقایسه با سرهنگ نیکلسن. هولدن افسری آمریکایی است که ترسو بودن را خیلی خوب به نمایش میگذارد. او شخصیت فیلمنامهای قدرتمندی ندارد (یعنی نقش اینگونه طراحی شده)، با این حال در صحنههای رمانتیک فیلم ــ هرچند کوتاه ــ موفقتر است تا یک افسری که در انتها بهاصطلاح دخل ژاپنیها را درمیآورد. دیوید لین چیدمان نقشها و انتخاب بازیگران را بهدرستی انجام داده است. نقش هولدن را باید یک آمریکایی بازی میکرد و نقش سرهنگ نیکلسن را یک انگلیسی.
جک هاوکینز، بازیگر انگلیسی پل رودخانه کوآی نیز گویی افسری واقعیست که برای جنگیدن آفریده شده. مصمم بودن در هدفش که انهدام پل و تسخیر نیروهای دشمن است، کیفیتی از بازی اوست که به شکل خاکستری و نه ساختگی از خود به جای گذاشته است.
این مطلب قبلاً درنشریه صنعت سینما (شماره ۶۸-ویژه نامه نوروز۱۳۸۷) چاپ شده است.
نویسنده: فرانک آرتا
منبع: وب نوشته های فرانک آرتا
«در طول جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان انگلیسی به فرماندهی سرهنگ نیکلسون به اسارت نیروهای ژاپنی درآمده و برای کار به منطقهای در جنوب شرق آسیا منتقل شدهاند. سرهنگ سایتو، فرمانده ژاپنی اردوگاه اسرا مأموریت دارد تا با استفاده از نیروی کار اسرای انگلیسی کار ساخت پل راه آهن را هر چه سریعتر تمام کند. نیکلسون به این کار سایتو اعتراض میکند و تنها به شرطی حاضر به همکاری هست که مطابق قوانین بینالمللی اسرا با آنها برخورد شود. در همین زمان، فرمانده شیارس آمریکایی که به تازگی توانسته از اردوگاه فرار کند مأموریت دارد تا به اردوگاه بازگردد و پل را در صورت ساخته شدن منفجر کند.
ژاپن با حمله به جنوب شرق آسیا در سالهای نخستین دهه ١٩٣٠، به تدریج چین و کشورهای همسایه آن مانند سریلانکا، برمه و سنگاپور را به اشغال خود در آورده بود. با آغاز جنگ جهانی دوم و در سال ١٩۴١، ژاپن وارد جنگ با انگلستان و آمریکا نیز شد که تا سال ١٩۴۵و تسلیم ژاپن ادامه داشت. انگلستان که هند، در همسایگی چین، را در کنترل خود داشت، از حمله ژاپن به هند در هراس بود و از همین رو همه امکانات خود را برای زمین گیر کردن ژاپنیها در چین به کار میگرفت.
دیوید لین، کارگردان لورنس عربستان، این فیلم را پنج سال پیش ار لورنس و در سال ١٩۵٧ کارگردانی کردهاست. فیلم دو ساعت و چهل دقیقه میباشد و توانسته هفت جایزه اسکار، از جمله کارگردانی و نقش اول مرد، را از آن خود کند.
فیلم، به ویژه نیمه نخست آن، شاهکاری زیبا از استقامت و پایداری در راه اصول را به نمایش میگذارد و اینکه چگونه اصولگرایی میتواند حتی در سختترین شرایط نیز پیروزی به ارمغان بیاورد.»
منبع: قلم نوشت
«این فیلم درباره ی وضعیت زندانیان بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم است که به آنان دستور داده شده پلی برای اصلاح راه آهن برمه-سیام بسازند. غریزه ی آنها این است که پل را خراب کنند اما تحت رهبری سرهنگ نیکلسون، آنها متقاعد شدند که این پل باید به عنوان نمادی از روحیه و شکوه بریتانیا در شرایط نامطلوب ساخته شود. در ابتدا، زندانیان نیکلسون را تحسین می کنند که او شجاعانه ترجیح داد شکنجه شود تا این که اصول خود را در جهت منفعت فرمانده ی ژاپنی، سایتو، تنظیم کند. او مردی شرافتمند اما متکبر است که کم کم مشخص می شود دستخوش وسواس شده است. او خود را قانع کرده که این پل یادبودی برای بریتانیاست در حالی که در واقع یادبودی برای خودش است. بنابراین اصرار وی برای ساخت پل به شکلی نامحسوس از همکاری با دشمن تبدیل می شود. درحالی که او اطلاع ندارد، متفقین مامورینی به رهبری واردن به جنگل می فرستند تا پل را منفجر کنند.
یکی از آثار موفق لین و روایتی پیچیده از رفتارهای انسانها در شرایط سخت و طاقتفرسای اردوگای اسرای جنگی. فیلم برمحور شخصیت گینس پیش میرود، افسر انگلیسی بسیار منظبط و متعهدی که در هر شرایطی پایبندیاش به اصول نظامی را حفظ میکند و پلی که میسازد، برایش بیشتر به یک اثر هنری میماند که نوع کاربردش (کمک به تدارک نیروهای دشمن) در درجه دوم اهمیت قرار دارد و حتی تا آنجا پیش میرود که در فصل پایانی، برای حفظ نتیجه تلاشش رودرروی نیروهای خودی میایستد، هرچند که در آخرین لحظه ـ و در کلیدیترین لحظه فیلم ـ خودش کار را تمام میکند. و این بازی فوقالعاده گینس است که چنین تضادی درونی را روی پرده به تصویر میکشد. تم اصلی موسیقی متن آرنولد محبوبیت بسیاری پیدا کرد.»
منبع: پایگاه فرهنگی آفتاب
جوایز: برنده 7 جایزه و یک نامزدی از آکادمی اسکار. همچنین 23 جایزه و 4 نامزدی دیگر از جشنواره های مختلف
برنده سه جایزه بفتا: بهترین فیلم بریتانیایی /بهترین فیلم /بهترین بازیگر مرد بریتانیایی
برنده سه جایزه گلدن گلوب: بهترین فیلم درام /بهترین کارگردان/بهترین بازیگر مرد فیلم درام
نامزد جایزه گلدن گلوب:بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
جوایز انجمن منتقدان فیلم نیویورک - برای بهترین فیلم
جایزه انجمن کارگردانان آمریکا - برای دستاورد کارگردانی
جوایز انجمن منتقدان فیلم نیویورک - بهترین کارگردان
جوایز انجمن منتقدان فیلم نیویورک - بهترین بازیگر نقش اول مرد
پل رودخانه کوای اثری داستانی است، اما در بخشی از آن، تصاویری از احداث راهآهن برمه در سالهای ۱۹۴۲-۴۳ بهکار گرفته شدهاست.
همفری بوگارت – کری گرانت – لارنس الیویه – چارلز لاتن – رونالد کلمن – رالف ریچاردسن – ری میلاند – نوئل کاورد – جیمز میسن - اسپنسر تریسی همگی برای نقش کلنل نیکلسون انتخاب شده بودند ولی به هر دلیلی بازی نکردند تا الک گینس این نقش را ماندگار کند
نیکولاس ری ( شورش بی دلیل ) – فرد زینه مان - اورسن ولز – ویلیام وایلر کارگردانانی بودند که برای این فیلم در نظر گرفته بودند. علاوه بر اینها هاوارد هاوکس و جان فورد هم برای ساخت فیلم اظهار علاقه کرده بودند ولی در نهایت دیوید لین فیلم بر روی صندلی کارگردانی فیلم نشست
الک گین هم کم بود نقش کلنل نیکلسون هم رد کند چون معتقد بود: من نمی توانم تصور کنم که کسی بخواهد و ساعت ونیم بنشیند و یک کلنل خشک ومبادی آداب انگلیسی را تماشا کند
هاوارد هاوکس از مدیران استودیو درخواست کرده بود که کارگردانی این فیلم را به او بسپارند ولی به دلیل اینکه فیلم قبلی اش Land of the Pharaohs در گیشه شکست خورده بود قبول نکردند
مایکل ویلسون و کارل فورمن فیلمنامه نویسان فیلم در لیست سیاه متهمین به کمونیست در هالیوود قرار داشتند و نمی توانستند به اسم خودشان بزنند فیلمنامه را به همین دلیل تصمیم گرفتند فیلمنامه را به اسم نویسنده فرانسوی کتاب پیر بول ثبت کنند. ولی همین باعث مشکلات زیادی برای فیلم و آن دو نفر شد چون پیر بول اصلا انگیسی بلد نبود که بخواهد فیلمنامه به زبان انگلیسی بنویسد. در هر صورت در سال 1984 نام دو فیلمنامه نویس صلی به فیلم اضافه شد
250 هزار دلار هزینه ساخت پل شده بود
بعد از اتمام فیلمبرداری " سم اشپیگل نگاتیوهای فیلم را در 5 مکان مختلف نگهداری می کرد تا از هر گونه خطر حفظ شده باشند
در سال 1997 این فیلم به عنوان اثری فرهنگی، تاریخی، یا دارای اهمیت هنری شناخته شد و برای ثبت و نگهداری در دفتر فهرست فیلم ملی کتابخانه ملی کنگره آمریکا برگزیده شد
ماجرای ساخت این پل واقعی است و در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق می افند. برای ساخت این پل از 100 هزار کارگر آسیایی بیگاری کشیدند و 12 هزار زندانی هم سر ساخت این پل کشته شدند
300 هزار دلار – 10 درصد از فروش به اضافه پرداخت سالانه 50 هزار دلار. این دستمزد ویلیام هولدن برای بازی در این فیلم بود
متئو گینس پسر الک گینس گفته بود که پدرش صحنه ای که از زندان آزاد می شود مثل فلجها راه می رود را بهترین بازی تمام دوران زندگی اش می دانست
دیوید لین نزدیک بود جانش را سر این فیلم از دست بدهد. بر سر اتفاقی او به رودخانه می افتد و اگر جفری هورن ( ستوان جویس ) به کمکش نمی آمد او غرق می شد
کری گرانت بازی در این فیلم را قبول نکرد
برای گرفتن صحنه غروب آفتاب دیوید لین نزدیک به 241 کیلومتر سفر کرد تا تصویر مورد نظرش را بگیرد
معمولا وسایل مورد نیاز فیلم را از طریق کانال سوئز حمل می کردند ولی وقتی بحران سوئز شروع شد تاثیرش را بر روند ساخت فیلم گذاشت و وسایل مورد نیاز را از طریق هوایی به محل فیلمبرداری می رساندند
در صحنه ای که ویلیام هولدن – جک هاوکینز – جفری هورن و دختران بومی در مرداب را می روند به دلیل پر بودن مرداب از زالو و خطرناک بودن آن " مرداب را بازسازی کردند
بدلیل مشکلات بوجود آمده در طلاق بین دیوید لین و همسرش آن تاد " تدوین فیلم در پاریس انجام شد
قرار بود فیلم در برمه ساخته شود ولی با پیشنهاد جک هاوکینس محل فیلمبرداری را به سریلانکا تغییر دادند
سسو هایاکاوا برای بازی در فیلم شرط گذاشته بود که تنها در صورتی در فیلم بازی می کند که دیالوگهایش را خودش بنویسد
الک گینس پیشنهاد داده بود که کمی کمدی به نقشش اضافه کند ولی دیوید لین قبول نکرد
کارل فورمن نقش شیرز را مخصوص همفری بوگارت نوشته بود
ساخت پل 8 ماه طول کشیده است. برای ساخت این پل که طولش 130 متر و ارتفاعش از سطح آب 15 متر بود از 500 کارگر و 35 فیل استفاده شد. 85 هزار دلار ( معادل 1.200.000 $ در سال 2002 ) هزینه ساخت پل شده بود
تخریب پل در فیلم حقیقت ندارد. در جنگ جهانی دوم پل آسیب دید و کمی بعد هم درستش کردند و الان هم مورد استفاده قرار می گیرد
الک گینس زمانی که پل را منفجر کردند حضور نداشت چون به انگلیس برگشته بود
26 سوتی از فیلم گرفتند
منبع: دنیای فیلم من
رمان: یک گردان از سربازان اسیر انگلیسی در جنگ جهانی دوم به همراه فرماندهاشان سرهنگ نیکلسون به یک اسارتگاه در ژاپن فرستاده میشوند. فرمانده اردوگاه سرهنگ سایتو به نیکلسون دستور میدهد که همراه با زیر دستانش پلی بر روی رودخانه کوای بسازند. اما نیکلسون زیر بار نمیرود چون معتقد است آنها نیروهای ارتشی تحت امر انگلستان هستند که حالا اسیر شدهاند و برده نیستند. سایتو با نیکلسون بحث میکند و نظر او را عوض میکند. اسرای انگلیسی شروع به طراحی و آماده سازی پل میکنند بی خبر از اینکه گروهی از سربازان انگلیسی هنگ 316، در حال نزدیک شدن به پل برای نابود کردن آن هستند. در پایان، تمام سربازان فرستاده شده از هنگ 316، به همراه نیکلسون و سایتو کشته میشوند.
نویسنده کتاب یعنی پیر بول بیشتر برای آثار علمی تخیلیاش معروف است که از جمله میتوان به «سیاره میمونها» (1963) اشاره کرد.
اقتباس سینمایی: (1957) امریکا. کارگردان: دیوید لین. اقتباس برای فیلمنامه: مایکل ویلسون، کارل فورمن.
تنها اقتباس سینمایی از این اثر که الک گینس را به نقش نیکلسون و سسوئه هایاکاوا به نقش سایتو را در خود دارد، موفق به کسب هفت جایزه اسکار شد. بول (نویسنده رمان) انگلیسی بلد نبود و بنابراین کارل فورمن و مایکل ویلسون در کنار تهیه کننده فیلم، سام اشپیگل، بر نحوه ترجمه اثر جهت اقتباس نظارت داشتند. نتیجه کار نویسندگان فیلمنامهای عالی بود، هر چند که فیلم به اثری کاملا هالیوودی تبدیل شد. شاید بزرگترین تفاوت فیلم و رمان برجسته شدن نقش شیرز (با بازی ویلیام هولدن) در فیلم باشد که در رمان یک سرباز معمولی است. شیرز تبدیل به شخصیتی امریکایی شده که از پس وظیفهاش که در واقع تزریق حسی هالیوودی به فیلم است به خوبی برمیآید. بر خلاف آنچه در فیلم است، در رمان شیرز یک سرباز خسته و بی انگیزه است و حتی جایی به یک پرستار (بر طبق آنچه در متن رمان آمده) میگوید که قلبا خود را یک نظامی نمیداند. دیوید لین درباره بازی هولدن در این فیلم و نحوه تبدیل آن به یک سرباز امریکایی هولدن را "به نرمی سطح نرمترین پودینگهای یورکشایر" توصیف کرده که البته همینطور هم هست. هولدن در اینجا بازی شبیه به آنچه در فیلم «پیکنیک» (1955 ساخته جاشوا لوگان) انجام داده بود ارائه میدهد و در اکثر لحظات ِحضور بر پرده، نیم تنه بالاییاش برهنه است. البته جالب است که لین «پیکنیک» را یک فیلم امریکایی میداند که به طرز غریبی خوب است.
از نکات دیگری که در رمان نیست و به فیلم اضافه شده است پایان دراماتیک آن یعنی صحنه افتادن نیکلسون بر روی چاشنی انفجار است که باعث نابودی پل میشود. بر خلاف رمان، پل کاملا نابود میشود و قطار به داخل رودخانه میافتد. کاری که نیکلسون میکند و بعد از آن جنازه خودش نیز در بین ویرانههای پل رودخانه کوای باقی میماند این است: یک نفر ناگهان یاد غرور مسخره انگلیسیاش میافتد و در همان لحظه به خودش میآید و باعث نابودی همه چیز میشود (تا همه دنیا بدانند که این شاهکار، ساخته انگلیسیهاست!).
حتی با وجود این تغییرات، «پل رودخانه کوای» فیلمی قدرتمند است که از بازی فوقالعاده الک گینس بهره میبرد. حتی به رغم تلاش برای هر چه بیشتر هالیوودی شدن اثر، سکانسهایی وجود دارند که مستقیما از رمان برداشته شدهاند. مثل جایی که هر کدام از سربازان هنگ 316، تک به تک متوجه میشوند که آب رودخانه در شب کاهش یافته و سیمهای چاشنیهای انفجاری در معرض دید قرار خواهند گرفت و احتمال کشف آنها میرود. با سکانسهای پر تعلیقی مثل این سکانس، فیلم به سادگی تبدیل به یکی از شاهکارهای ژانر ماجرایی (adventure) در هالیوود شد. این فیلم برنده هفت اسکار از جمله بهترین فیلم، کارگردانی بازیگر نقش اول (الک گینس) و فیلمنامه اقتباسی شد.
نویسنده: داود زادمهر
منبع: پایگاه فرهنگی لوح
بسیاری از مردم ایران ممکن است فیلم " پل رودخانه کوای" را دیده باشند اما کمتر کسی می داند که این فیلم در تایلند ساخته شده است.رودخانه کوای در شهر "کانچانا بوری" در غرب بانکوک قرار دارد.پلی بر روی این رودخانه قراردارد که در جنگ جهانی دوم ساخته شده است. ژاپنی ها با عبوراز روی این پل توانستند تدارکات خود را به برمه برسانند.سربازان زیادی از متفقین با ملیت اروپائی و آمریکائی در حین ساختن راه آهن بر روی پل کوای جان باختند. پل رودخانه کوای فیلمی است که صنعت سینمایی انگلستان را به اوج شهرت رساند.در این فیلم سربازان اروپائی و آمریکائی به عنوان قهرمانانی که در مقابل تجاوزات ژاپن به یاری کشورهای شرق آسیا شتافته اند معرفی می شوند.در این فیلم که چند جایزه اسکار گرفت،هنرپیشه های معروفی چون ویلیام هولدن، آلک کینز و جاک هاوکینزبازی کرده اند.موزیک معروف آن نیز جایزه اسکار گرفت.
داستان فیلم مربوط به جنگ دوم جهانی است. ماجرا زمانی روی می دهد که کشورهای جنوب شرقی آسیا زیر چکمه سربازان ژاپنی بودند. سربازان امریکایی و انگلیسی توسط ژاپنی ها اسیر می شوند.آن ها به دستور ژاپنی ها باید پلی را می ساختند. افسران امریکایی معتقد به خرابکاری بودند اما یک افسر انگلیسی معتقد بود بهتر است دستور اجرا شود. سرانجام پل به بهترین شکل ممکن ساخته می شود، اما زمانی که یکی از اسرا می گریزد، فرمانده بریتانیایی، پلی که افراد خود به سختی ساخته بودند را تخریب می کند.
هر سال بیست و سوم نوامبر تا پنجم دسامبر مراسم گرامیداشت سربازان غربی که در جریان این واقعه کشته شده اند در کانچانابوری برگزار می شود.گورستانی که محل دفن این سربازان است، در نزدیکی پل قرار دارد.
در هنگام ماموریت در تایلند،ما هم به دیدن این پل رفتیم و پس از بیش از دوساعت رانندگی به کانچانابوری رسیدیم.سازمان گردشگری تایلند این پل را به همان صورت اولیه حفظ کرده است.لکوموتیوی که چند واگن به خود بسته است نیز بر روی ریل قرار دارد.گردشگران با پرداخت مبلغ اندکی می توانستند با این قطار طول پل را بپیمایند.آن روزگردشگران زیادی به آن جا آمده بودند.هتل ها و رستوران های اطراف پل مملو از جمعیت بود. قایق های تفریحی متعددی هم بر روی رودخانه در حرکت بودند.ما ترجیح دادیم پیاده طول پل را طی کرده و از نقاط مختلف آن عکس بگیریم.گذشته از این پل،کانچانابوری دارای نقاط دیدنی متعدد از جمله جنگل،آبشار و غارهای زیبا نیز بود.
برگرفته از (شصت ماه در سرزمین طلائی،خاطرات سفیر ایران در تایلند،محسن پاک آیین،انتشارات فرهنگ سبز، تهران،1389)
رودخانه کوای که به سبب پل روی آن شهرت جهانی دارد، در ۱۳۰ کیلومتری غرب بانکوک واقع شده است. شهرت این پل به این علت است که در دوران جنگ جهانی دوم، نزدیک به ۱۶ هزار اسیر جنگی متحدان به هنگام ساخت « خط آهن مرگ » بر روی این پل، جان خودرا از دست دادند.
در آن زمان ارتش امپراتوری ژاپن، این اسیران را مجبور به ساخت این خط آهن استراتژیک از میان جنگل و رودخانه های خطرناک این منطقه کرده بود. ساخت این پل در سال ۱۹۴۲ آغاز شد و آنطور که تخمین می زدند، ۵ سال به طول می انجامید تا تایلند و برمه را با راه آهن به هم متصل کند اما ارتش ژاپن اسیران را وادار کرد که این خط آهن ۴۱۵ کیلومتری را در طول ۱۶ ماه بسازند با این حال پس از ساخت آن هم تنها ۲۰ ماه مورد استفاده بود و در سال ۱۹۴۵ متحدان آن را بمباران کردند.
پس از جنگ جهانی دوم، نیروهای متحدان اجساد را در دو قبرستان در نزدیکی رودخانه کوای به خاک سپردند و هر ساله در اولین هفته ماه دسامبر به یادبود این واقعه، در این پل نورافشانی می کنند و نمایشگاه هایی در مورد این واقعه برپاست که در میان تایلندی ها و گردشگران این کشور هم بسیار طرفدار دارد.
منبع: خبر آنلاین