loading...
دانلود و نقد فیلم | اخبار سینمای جهان
admin بازدید : 555 دوشنبه 20 شهریور 1391 نظرات (0)

گلشیفته فراهانی در مصاحبه با گاردین: تبعید از ایران، مثل مرگ است

  • برای اولین بار در زندگی ام ، قدر زن بودنم را دانستم. پاریس شهری است که به عنوان یک زن، تو را از تمامی گناهانی که خود را به خاطرشان مقصر می دانی، آزاد می کند. همه چیز را می شوید و به تو احساس آزادی می دهد

توضیح نقد فارسی: سعی بر این بوده که این مصاحبه بدون هیچ تغییر و عیناً به نقل از گاردین ترجمه و در سایت منتشر شود اما جهت رعایت قوانین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بعضی از جملات آن حذف شد. در ضمن سایت نقد فارسی به عنوان یک رسانه فقط منتقل کننده این صحبت هاست و این امر  به هیچ وجه به معنای موافقت یا مخالفت نقد فارسی با این صحبت ها نیست.

برای خواندن این مصاحبه جنجالی به ادامه ی مطلب مراجعه کنید. 

گاردین. او بزرگترین ستاره سینمای ایران بود. اما وقتی بدن برهنه خود را در یک ویدئوی فرانسوی به معرض دید گذاشت، از کشور خود تبعید شد و مثل صاعقه ای برق آسا در میان بخش های مختلف جامعه ایرانی درخشید.

به گزارش نقد فارسی به نقل از گاردین، در ژانویه امسال والدین بازیگر ایرانی تبعید شده، گلشیفته فراهانی در آپارتمان خود در تهران، تماسی تلفنی دریافت کردند از شخصی که با فریاد بر سر پدر گلشیفته به او گفت که دخترش مجازات خواهد شد و سینه هایش را خواهند برید و در یک سینی برای پدرش خواهند فرستاد.

چند روز قبل تر از این واقعه، فراهانی به همراه 30 بازیگر دیگر  که با عنوان «امیدهای جوان» فرانسه از آن ها یاد شده در یک فیلم کوتاه سیاه و سفید بازی کرد تا برای جشنواره سزار که با عنوان اسکار فرانسوی شناخته می شود، تبلیغ کنند. جشنواره ای که گلشیفته در آن برای بازی در یک فیلم کمدی با نام «اگر بمیری، می کشمت» نامزد دریافت جایزه شده بود. این تبلیغ به این گونه بود که هر کدام از بازیگران درحالی که به دوربین خیره شده بودند باید تعهد روح و بدن خود به هنر را نشان می دادند و یک قسمت از لباس خود را درمیاوردند و فراهانی نشان دادن سینه اش را انتخاب کرد، در حالی که می گفت: «من به رویاهای شما تجسم می بخشم».

چیزی که در پی این اتفاق در ایران رخ داد کم شباهت به یک زمین لرزه کوچک فرهنگی نبود.

او در حالی که سرش را در میان دستانش گرفته، می گوید: «یک فاجعه بود، نمی دانم دقیقاً چند ده میلیون نفر نام من را در گوگل سرچ کردند. اصلاً نمی خواهم بدانم.» یک تابو که شکستنش غیر قابل تصور بود، از بین رفت. آن هم نه توسط یک فرد حریص شهرت بلکه توسط  محبوبترین و تحسین برانگیز ترین بازیگر کشورش. در فرانسه شاید فراهانی فقط یکی دیگر از بسیار بازیگران جوان امیدوار باشد، اما در ایران از لحظه ای که او در 14 سالگی در درخت گلابی داریوش مهرجویی ظاهر شد، به یک ستاره بدل گردید. بعد از آن، 18 فیلم بازی کرد و نشان داد که چیزی بیشتر از بازیگرانی چون گاربو، جین مورو و ایرن پاپاس در او وجود دارد: زیبایی و هوش بی همتایی که هر دو به احساساتی صادقانه و هیجان انگیز وصل شده اند.

در میم مثل مادر او در نقش زنی حامله که در جنگ ایران و عراق شیمیایی می شود، خودش را در وجدان ملی ایران به شکوفایی رساند. هم مناطق شهری و هم روستایی در ایران او را به عنوان قهرمان آسمانی خود پذیرفتند. گلشیفته ستاره ای بدون تظاهر بود. مرجان ساتراپی نویسنده پرسپولیس که گلشیفته در فیلم اخیر او «خورشت آلو با مرغ» ظاهر شد، می گوید: او فقط ایران (نام نقش گلشیفته در این فیلم) نبود. او مادر ایران بود.

روزی که ویدئو پخش شد، یعنی همان زمانی که او با تعبیر «آغاز آتش» از آن یاد می کند، خبر گزاری فارس در بیانیه ای نوشت که «این تصاویر، چهره پنهان و نفرت انگیز سینما را نمایان کرد.» چنین ننگی قبل از آن هرگز به هیچ بازیگری نسبت داده نشده بود. تبعید او از وطن حالا تبدیل به اخراج همیشگی اش شده بود.

تیتر و عکس صفحه خبرگزاری فارس

فراهانی قبلاً هم به خاطر اینکه در افتتاحیه نیویورک فیلم «یک مشت دروغ» ساخته ریدلی اسکات، روسری به سر نداشت، توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ممنوع الکار شده بود.یک مشت دروغ، همان فیلمی بود که فراهانی با بازی در مقابل لئوناردو دی کاپریو ، اولین زن بازیگر ایرانی بعد از انقلاب بود که در یک فیلم هالیوودی ظاهر می شد.

او ضربه ای دیگر هم خورد. پخش آخرین فیلمی که او در ایران بازی کرده بود یعنی «درباره الی» به کارگردانی اصغر فرهادی، ممنوع  شد. اگر که رئیس جمهور، محمود احمدی نژاد نمی گفت که «عادلانه نیست که یک فیلم به خاطر اشتباه یک بازیگر محکوم شود»، این فیلم هرگز روشنایی روز را نمی دید و هیچ وقت برنده خرس نقره ای برلین نمی شد. اما این قضایا، همه قبل از آن بود که او شانه خود را از پیراهنش بیرون بیاورد.

فراهانی اصرار دارد که با این کار خود، اصلاً قصد تحریک یا خشمگین کردن مردم را نداشته است:«من از سیاست متنفرم. سیاست به من ربطی ندارد. مثل همیشه کاری که برای هیچ کرده ای، به سیاست ربط داده می شود. می دانستم که مشکل به وجود می آید. اما من حالا در فرانسه زندگی می کنم. و جدا از این من مجبورم اینجا کار کنم.»

او ادامه می دهد:« برای من، خانواده ام و تمام جامعه ایران یک شوک بزرگ بود. اما نقطه مثبتش این است که این کار، شروع بحثی چنان عظیم بود که قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده بود. من هم فقط ایستاده بودم و تماشا می کردم که عده ای به من توهین می کنند، عده ای جوابشان را می دهند، دیگران دفاع می کنند و باز هم بعضی ها به من حمله می کنند.»

فراهانی با اشاره به اینکه در میان خانواده ها درگیری های بسیاری به وجود آمد، می گوید: « به خصوص افراد جوان در این مناقشات می خواستند ببینند، خودشان کدام طرفی هستند و همچنین واقعیت  را در مورد افراد مورد اعتمادشان فهمیدند.»

تبعات ثانوی هم وجود داشت که آن هم بسیار عظیم بود. پدر او، یک کارگردان تئاتر، مدت پنج روز صحبت نکرد و بعد از اینکه تهدیدات علیه او تکرار شد، کارش به بیمارستان کشید. فراهانی در این مورد می گوید:«خیلی بد بود. این اولین بار بود که خانواده ام نمی توانستند از من حمایت کنند. آتش تهاجم، آن قدر شدید بود که آن ها هم در آن می سوختند.»

فراهانی می افزاید: «باید مراقب باشم. می دانم که آن ها موقعیت خوبی ندارند، اما بعد از مدتی به خاطر پیشینه پدرم که خودش را از هیچ به بالا کشانده بود، احساسات مردم تغییر کرد. پدرم از اینکه من حمایت مردمی را از دست داده بودم می ترسید. چرا که برای او مردمی که تمام زندگی اش را برای آن ها جنگیده بود و همه چیزش را به خاطرشان فدا کرده بود، اهمیت بالایی داشتند. اما بعد از یک یا دو ماه دید که مردم احترام بیشتری برای من قائل شده اند و از این بابت خیلی خوشحال شد.»

«حتی خانواده ام به یک عروسی در میان چادر نشینان رفتند و از هر سن و سالی پیش آنها آمدند و گفتند: ناراحت نباشید. ما گلشیفته را دوست داریم. مادرم با دیدن این برخورد گریه کرد. این زیبایی ایران است و به همین دلیل است که من از ایرانی بودنم و به خصوص از اینکه یک زن ایرانی ام به خود مفتخرم.»

این بازیگر می گوید که نمی خواهد بازیگری باشد که داستانی همراه خود دارد و به او به چشم یک قربانی عجیب و غریب نگاه شود و می افزاید:« تبعید مثل مرگ است. تا وقتی برایتان اتفاق نیفتاده نمی توانید آن را درک کنید. تمام دنیا می خواهند به شما به چشم یک قربانی نگاه کنند و شما را به سمتی هل می دهند که قربانی ضعیف تری باشید چرا که می خواهند بدبختی و ذلالت شما را ببینند و احساس خوبی کنند. به همین دلیل است که فرانسوی ها در مورد وقایعی چون سوریه خیلی حساسیت دارند. برایشان مثل یک پورنوگرافی می ماند که اجاز می دهد در مورد خودشان احساس بهتری داشته باشند، اما در حقیقت ذره ای برایشان اهمیت ندارد. آنها میگویند بیا ما هوای تو را خواهیم داشت اما بعد حسابت را می رسند و به تو راه را نشان نمی دهند. من فقط یک بازیگرم و می خواهم در این حرفه کار کنم.»

او نسبت به فرانسه خیلی قدردان است:« برای اولین بار در زندگی ام ، قدر زن بودنم را دانستم. پاریس شهری است که به عنوان یک زن، تو را از تمام گناهانی که خود را به خاطرشان مقصر میدانی، آزاد می کند. همه چیز را می شوید و به تو احساس آزادی می دهد.»

او یک روسری سفید دور شانه اش می اندازد. قبلاً آن را روی سرش می انداخته:«دوست قدیمی من، بزرگترین مشکل برای یک بازیگر زن ایرانی» و می افزاید :«تقصیر دنیای اطراف است که فکر می کند ما با روسری از شکم مادرمان در آمدیم. به لیلا حاتمی نگاه کنید. طبیعی اش این است که بعد از اسکار فرهادی برای فیلم یک جدایی، پیشنهادهای زیادی به او شود، اما با این وجود که او به چهار زبان تسلط دارد، هیچ اتفاقی برایش نیفتاد.»

اما فراهانی محدود نمی ماند. دو فیلم دیگر دارد که پاییز در فرانسه به نمایش در می آیند. یکی از آن ها یک فیلم جاده ای ساخته سینا میلر است که در امریکا فیلمبرداری شده و دومی هم نقش اول فیلم سنگ صبور به کارگردانی عتیق رحیمی است که از رمان برنده جایزه ادبیات فرانسه اقتباس شده است و در مورد زن افغانی است که به محافظت از جسد شوهرش می پردازد.

ساتراپی، فراهانی را با روزهای اوج الیزابت تیلور مقایسه می کند و می گوید:« اما او از تیلور بهتر، باهوش تر و بامزه تر است و به خودش سخت نمی گیرد. گلشیفته همان دختری است که در کودکی خودش را وقف پیانو کرده بود و به کنسرواتوار وین جواب رد داد.»

فراهانی هم مثل پدرش به اصول هنر پایبند است. تعریف می کند که چطور فرهادی سر صحنه درباره الی شکنجه اش داد و مجبورش کرد که صدایش را بشکند. مجبورش می کرد که هر روز صبح، قبل از فیلمبرداری نیم ساعت به طرف دریای خزر فریاد بزند و گرد نخود بخورد. با ضربه یکی از بازیگران به صورتش، پرده گوشش آسیب دید، اما فرهادی اجازه نداد تا روز بعد که کار تمام شد، درمانش کنند. آن ها از زمان آن فیلم تا به حال با هم صحبت نکرده اند. وی می گوید:« او دوست من است اما نمی تواند با من صحبت کند. او به ایران رفت و آمد دارد. حالا من شیطانم و همه این افراد هم با افکار پارانویایی کنترل می شوند.»

می گوید: «از هر فیلمی که بازی کردم، اثر زخمی بر من مانده است.» آستین دستش را بالا می زند تا به من نشان دهد و ادامه می دهد: «هیچ چیز برای حمایت از بازیگران وجود ندارد. با تو بدتر از سگ رفتار می کنند. مثل برده کار می کنی و آن را دوست داری. راهش همین گونه است. به هر فیلم باید طوری نگاه کنی که گویی آخرین فیلمت است.»

منبع: گاردین

مترجم: شبنم سیدمجیدی

منبع : سایت نقد فارسی

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
درصورت بروز هرگونه مشکل و یا ارائه پیشنهاد و انتقاد، ما را از طریق لینک زیر در جریان بگذارید. باتشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 621
  • کل نظرات : 54
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 410
  • آی پی امروز : 101
  • آی پی دیروز : 126
  • بازدید امروز : 707
  • باردید دیروز : 233
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,543
  • بازدید ماه : 4,390
  • بازدید سال : 28,180
  • بازدید کلی : 1,138,885
  • کدهای اختصاصی
    جدول فروش فیلم ها
    فیلم (هفتــــــــگی) فروش
    Think Like a Man Too$29.2 M
    22 Jump Street$27.5 M
    Dragon 2 $24.7 M
    Jersey Boys$13.3 M