loading...
دانلود و نقد فیلم | اخبار سینمای جهان
admin بازدید : 2853 شنبه 20 خرداد 1391 نظرات (0)

 

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/67-Reservoir-Dogs/67-Reservoir-Dogs/2-Reservoir-Dogs.jpg

کارگردان :Quentin Tarantino

نویسنده : Quentin Tarantino

 

 

 

 

بازیگران: Harvey Keitel, Tim Roth ,Michael Madsen

جوایز :

برنده اسکار:

-

نامزد اسکار:

-

خلاصه داستان :

شش خلافکار حرفه ای با نام های مستعار آقای سفید (هاروی کیتل)، آقای نارنجی (تیم راث)، آقای بلوند (مایکل مدسن)، آقای صورتی (استیو بوشمی)، آقای قهوه ای (کوئنتین تارانتینو) و آقای آبی (ادوارد بانکر)، که با یکدیگر غریبه هستند و خود را با نام رنگ های مختلف می شناسند، توسط شخصی بنام جو کابوت (لاورنس تیرنی)، مامور سرقت چندین الماس گرانبها میشوند. آنها همگی به موفقیت این سرقت اطمینان دارند، تا اینکه با پیدا شدن سر و کله پلیس در هنگام سرقت، آنها به وجود یک جاسوس و پلیس مخفی در بین خود پی می برند و با جمع شدن در یک انبار کالا به دنبال شناختن این شخص هستند...DOWNLOAD FILM

سگدانی آغازگر سینمایی بود كه تا به امروز با فیلمهای خود كوئنتین تارانتینو و پیروانش ادامه پیدا كرده است. سینمای پست مدرن آمریكایی كه تارانتینو یكی از شمایلهای اصلیش است، با سگدانی و فیلمهای دیگری در دهه ی نود شكل گرفت. هر چند كه آغاز پیدایش این نوع سینما در دهه ی هشتاد بود، اما در دهه ی نود كسانی چون تارانتینو و برادران كوئن و جارموش و برتون و لینچ و... هر كدام با سبكی شخصی دامنه ی آن را وسیعتر و آن را به جهان معرفی كردند. اما آشنایی مخاطبان با تارانتینو و دنیای جذابش با فیلم سگدانی شروع شد. تمام مولفه های دنیای فیلمساز را می توانیم در همین اولین فیلمش جستجو كنیم: خشونت كاریكاتوری، دیالوگهای طولانی در باب فرهنگ عامه، ارجاعهای بی شمار به بسیاری از فیلمهای تاریخ سینما از عامه پسند ترین فیلمها تا روشنفكرانه ترینشان، به هم ریختن ساختار زمانی، ساختار پازل گونه، طنز خاص تارانتینویی، استفاده ازموسیقی انتخابی مورد علاقه ی مولف در بسیاری از صحنه ها و... قبل از هر چیز با بررسی سكانس اول فیلم، نشان داده می شود كه چطور تارانتینو به مانند هر كارگردان خوب دیگری در سكانس آغازین فیلمش مفاهیم و كدهای پیش آگاهی دهنده ای را گنجانده است كه در حكم فشرده ای از جهان فیلمش است.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/67-Reservoir-Dogs/67-Reservoir-Dogs/16-Reservoir-Dogs.jpgسگدانی با سكانسی در كافه شروع می شود. هشت نفر دور میزی نشسته اند و در حال مكالمه ای در مورد موسیقی و چیزهای بی ربط دیگری هستند. شش نفر كه قرار است سرقتی را انجام دهند به اضافه ی جو رئیس جمع و پسرش ادی در پشت این میز نشسته اند. هر كدام از این شش نفر به خاطر حفظ امنیت، به انتخاب جو نام یك رنگ را به عنوان یك نام مستعار پذیرفته اند. دوربین تارانتینو به دور جمعشان می چرخد و از همان ابتدا با دیالوگهایی به ظاهر ساده وارد دنیای ذهنی شخصیتها می شویم. آقای بلوند ( كه اسمش یادآور بلوندی خوب بد زشت سرجیو لئونه است )، خیلی كم حرف می زند و خونسردی عجیبی دارد. ولی در جایی رو به جو می كند و به شوخی آقای صورتی را تهدید به مر گ می كند. این تهدید كه به شوخی شبیه است، در ادامه به كلید رفتاری بلوند تبدیل می شود و بعدا می فهمیم در سرقت دسته جمعی، بی جهت چندین نفر را كشته است. در سكانس بریدن گوش پلیش نگون بخت هم كه كاملا به میزان خطرناك بودن این آدم پی می بریم. آقای سفید با بگو مگوی خود با جو بر اصول تكیه می كند. او در این جمع صادقترین فرد است. همین پایبندی به اصول انسانی و صداقتش در پایان كار دستش می دهد و به خاطر اعتماد به آقای نارنجی كشته می شود. اگر دقت كنیم ساكت ترین فرد جمع آقای نارنجی است. به چشمهایش كه نگاه می كنیم، حس كنجكاوی و اعتماد به نفسی كاذب را دریافت می كنیم. او مامور نفوذی جمع است و باید با تیزهوشی سكوت كند و بقیه را زیر نظر بگیرد. در واقع اعتماد یك طرفه ی آقای سفید و كشتن آقای بلوند به دست او باعث دوئل پوچ پایانی می شود. برنده ی اصلی این جمع آقای صورتی است. كسی كه برای خود اصول وقواعدی دارد و دائما بر حرفه ای بودن خودش تاكید می كند. او در این سكانس بحث طولانی وكشداری در مورد ندادن انعام به گارسون زن به راه می اندازد و در آخر به خاطر فشار جو پول را می دهد. گرچه این پول را به حساب دیگری می گذارد تا اصول خود را زیر پا نگذاشته باشد! رفتار طنز آمیز او یادآور كارآگاه كلوزوی سری فیلمهای پلنگ صورتی است. او با بلاهت تمام بر حرفه ای بودنش تاكید می كند و موقع دوئل نهایی در جایی پناه می گیرد و پس از كشته شدن همه با كیف پر از الماس فرار می كند تا این زنجیره ی پوچ با پیروزی كنایی او بسته شود. دو شخصیت دیگر هم كه چندان نقشی پر رنگی در جمع ندارند آقای قهوه ای ( با بازی خود تارانتینو ) و آقای آبی هستند كه در موقع سرقت كشته می شوند. خصوصیات جو و پسرش ادی هم كه كاملا مشخص است. جو آدم طناز اما بسیار باهوش وخطرناك و بسیار خود رایی است كه حواسش به همه جا هست. بگو مگوی او با آقای سفید شاید قرینه ای از جدال نهاییش با او باشد. با وجود اینكه آقای سفید را خیلی دوست دارد. اما در نهایت به او می گوید كه تنها كسی كه اعتمادش به او كمتر از بقیه بوده آقای نارنجی است. پس آقای نارنجی مامور مخفی است! اتفاقا همین استدلال ظاهرا بلاهت آمیز درست از آب در می آید. گرچه سفید وقتی آن را می فهمد كه دیگر كار از كار گذشته است. جو به خاطر خود رایی اش به زور هم كه شده قاعده ی آقای صورتی را می شكند و پول را از او می گیرد اما در سكانس نهایی به خاطر آن دوئل پوچ و احمقانه دستش به الماسها نمی رسد و در اینجا آقای صورتی از او می برد. ادی هم كه رفیق اصلی آقای بلوند ( دیك وگا ) است، بسیار خشن وعصبی و هتاك است. به خاطر همین عصبیت و رفاقت با بلوند است كه در آخر روی آقای نارنجی اسلحه می كشد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/67-Reservoir-Dogs/67-Reservoir-Dogs/14-Reservoir-Dogs.jpgسگدانی با حذف اصلی ترین كنش مركزی اش، از منظر روایت یك فیلم پیشرو و ساختار شكن محسوب می شود. نشان ندادن صحنه های سرقت و اكتفا كردن به صحنه های قبل و بعد از آن و قرار دادن یك مكان ( انباری متروك ) به عنوان مركز ثقل روایتگری، هنوز هم بعد از حدود هجده سالی كه از زمان ساختش می گذرد بدیع وتازه است.شخصیتها یك به یك مثل شخصیتهای یك نمایشنامه وارد این انباری می شوند. نطق می كنند، جدل می كنند و در نهایت به جز یكی همگی به دست یكدیگر از بین می روند. در عین حال با استفاده از فلاش بك نحوه ی معرفی آقای سفید و بلوند و نارنجی به این سرقت را می بینیم. نكته ی كنایه آمیز نشان ندادن آشنایی آقای صورتی با این نقشه و شخص جو است. همین فردی كه هیچ چیزی در موردش نمی دانیم زنده می ماند و با كیف پر از الماس از انباری خارج می شود. نكته ی جالب دیگر استفاده از رنگها برای معرفی شخصیتهاست. پیشتر به خصوصیات رفتاری هر كدام از شخصیتها پرداخته شد. اما باید به این امر توجه كرد كه دو نفری كه هر كدام به نوعی شخصیت مركزی محسوب می شوند صاحب رنگهایی هستند كه از امتزاج دو رنگ به وجود آمده اند (جزو رنگهای اصلی نیستند ). رنگ نارنجی از تركیب رنگ زرد ( نشانه ی هشدار وخطر كه در واقع پلیس بودن آقای نارنجی را نشان می دهد ) و سفید ( به نشانه ی طینت صاف ) درست می شود. رنگ صورتی هم از تركیب رنگ قرمز ( رنگ هیجان و شور و خشونت ) و سفید ( در اینجا علاوه بر خصوصیت قبلی به نشانه ی نوعی بلاهت ) به دست می آید. بازی با زمان كه در فیلم بعدی تارانتینو پالپ فیكشن شكل پیچیده تری به خود گرفت، بسیار عنصر مهمی است. ابتدا در سكانس اول با شخصیتها آشنا می شویم. در سكانس بعدی به بعد از سرقت پرتاب می شویم و در ادامه با رفت و برگشت به گذشته تكه های این پازل را كنار هم می چینیم و در نهایت به فصل نتیجه گیری می رسیم. این نوع روایت باعث می شود كه به تدریج با این شخصیتها آشنا شویم و در هر لحظه اغمالشان برایمان تازگی داشته و قابل حدس نباشد. عنصر مهم دیگر هتاكی های فراوان كلامی در این فیلم است كه حتی باعث شد این فیلم به خاطر استفاده از یك كلمه ی خاص در تاریخ سینما ركورددار شود. غیاب زن در سرتاسر فیلم اصلا تصادفی نیست ( به جز صحنه ی فرار آقای صورتی و ماشین دزدیش ). غیاب زن و كلام جنسی بی پرده ای كه در كل فیلم جاری است، به نشانه ای از جامعه ای خشن و مرد سالار تبدیل می شود كه زن حضور فعالی در آن ندارد و فقط به عنوان اب‍ژه ای جنسی در خدمت ارضای میل مردانه مورد احتیاج قرار می گیرد. علاوه بر اینها الماس را هم می توانیم به عنوان نمادی از زنانگی ناب تجسم كنیم كه این مردان خشن و سردرگم و محتاج در به در دنبال آن هستند و به جز یكی همگی جانشان را در این راه می گذارند. آقای صورتی كسی است كه در سكانس آغازین زنانگی را تحقیر می كند و به خاطر اصولش نمی تواند نقش اجتماعی زن را درك كند و همین فرد است كه در نهایت به الماسها می رسد ! در نهایت می توان نقش تئاتر پوچی وبه خصوص بكت را در این فیلم مشاهده كرد. خلافكاران تنها وخسته و بی اعتمادی كه در انتظار یك منجی هستند تا بتوانند خود را از این وضعیت نجات دهند. اما سرنوشت همه ی آنها چیزی جز مرگ نیست. شایدهم آقای صورتی در حكم گودوی جمع باشد. گودویی كه در این جمع خودش را از همه مبرا می كند و همه را با زیركی به كام مرگ می فرستد. این سرنوشت پوچ و تلخ جهان امروز ماست. باشد كه به نقش پیشگویانه ی هنرمندان احترام بگذاریم. كوئنتین تارانتینو یكی از هنرمندان بزرگ عصر ماست.

* عنوان نمایشنامه ای از ساموئل بكت

 

نویسنده: بهنام شریفی

منبع: ارتش سایه ها

چگونه یاد گرفتیم دست از نگرانی برداریم و به تأثیرپذیری افتخار کنیم.

فیلمنامه های کوئنتین. تارانتینو می توانند از وجوه مختلفی مورد تحلیل قرار بگیرند و در این مقاله، به بخشی از تأثیرات و نسبت های آثار این فیلمنامه نویس با مکاتب هنری و نمایشی و میراث به جامانده از تاریخ سینما پرداخته شده است. تأثیراتی که تارانتینو برخلاف بسیاری از هنرمندان داخلی و خارجی، نه تنها از آنها شرمسار نیست که به آنها افتخار و مباهات هم می کند.

تارانتینو و نسبتش با مکاتب هنری قرن های اخیر

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/67-Reservoir-Dogs/67-Reservoir-Dogs/13-Reservoir-Dogs.jpgاز حیث روایت، فیلمنامه سگ های انباری به ساختار ابسورد بسیار نزدیک است. شخصیت های اصلی بعد از یک سرقت که هرگز به طور کامل نمایش داده نمی شود، به انباری پناه می برند. در این انبار است که روایت به جای پیشروی در طول در عرض پیش می رود و رفت و برگشت های زمانی، عمق شخصیت ها و منحنی تغییرشان را ترسیم می کند. در این انبار، زمان متوقف می شود و شخصیت ها دور باطلی را طی می کنند. همچنان که در آثار ابسورد هم شخصیت ها بیش از آن که فاعل باشند و بتوانند شرایط را تغییر دهند، اسیر زمان و جبر تقدیر به نظر می رسند. در سگ های انباری حتی از دست پلیس مخفی داستان (آقای نارنجی) کاری برنمی آید و جالب است که او تنها کسی است که در عملیات سرقت زخمی شده است. تحلیل آلبر کامو در مقاله «اسطوره سیزیف» که اصطلاح پوچی را برای شرح موقعیت انسان به کار برده بود و بیهودگی زندگی بشر را به بیهودگی تلاش سیزیف برای رساندن سنگی بزرگ به قله کوهی که به کفاره گناهانش محکوم به آن شده بود، تشبیه کرده بود. در مورد یک وجه از شخصیت های سگ های انباری درست و دقیقه به نظر می رسد. پلیس داستان با احتیاط کامل وارد جهان تیره و تار گانگسترها می شود هر چه پیش می رود، نمی تواند تغییری در وضعیت وخیم پیش آمده، ایجاد کند. همچنان که برانژه هم نمی تواند از کرگدن شدن اطرافیانش جلوگیری کند. بی آرمانی و دهن کجی به ارزش های یپش ساخته بشر هم در اغلب شخصیت های دو فیلم نخست تارانتینو به چشم می آید که اصلی ترین ویژگی شخصیت های آثار ابسوردیستی است.

علاوه بر وجود ویژگی های ابسوردیستی در آثار تارانتینو، مختصات پست مدرن جاری در فیلمنامه های او غیر قابل چشم پوشی است. یک تفاوت اساسی پست مدرن ها با مدرنیست ها این بود که هنرمند پست مدرنیست مجدوب گذشته نیست؛ بلکه هوشیارانه و بدون شیفتگی به گذشته نگاه می کند و آگاهانه از آن سود می برد و از آنجا که مدرنیسم نیز خود به گذشته تعلق دارد، هنرمند پست مدرنیست از آن نیر بهره می جوید تا شکل هایی جدید و تازه بیافریند. از این رو در آثار پست مدرنیسم هم جای پای مدرنیسم دیده می شود و هم وجوه دیگری که می تواند برگرفته از سنت گذشته یا فرهنگ محلی یا عامیانه باشد. فیلمنامه های تارانتینو هم با چنین خصوصیتی بسیار منطبق است. ویژگی تنوع لحنی و چندآوایی هم بیش از هر سینماگر پست مدرن دیگری در آثار تارانتینو، برداران کوئن و بزرگراه گم شده دیوید لینچ قابل تشخیص است. در سگ های انباری و در سکانس کاملاً جدی شکنجه مأمور گرفتار شده و جوان، آقای بلوند موسیقی را پخش می کند و همراه با آن می رقصد. هم نشینی این رقص با کنش بریدن گوش، همان دولحنی بودنی است که کمدی و تراژدی را با هم تلفیق می کند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/67-Reservoir-Dogs/67-Reservoir-Dogs/12-Reservoir-Dogs.jpgتارانتینو با دو فیلم اولش به یکی از جلوه های سینمای پست مدرن آمریکا تبدیل شد و با سبک منحصر به فرد فیلمنامه نویسی اش سینمای دنیای در دهه 90 را کاملاً تحت تأثیر خود قرار داد. شیوه فیلمنامه نویسی تارانتینو خیلی زود تأثیراتش را در آثار فیلم سازهای مختلف در سراسر دنیا نشان داد. شیوه ای که از مهم ترین ویژگی هایش می توان تغییر لحن، روایت غیرخطی، تغییر راوی، روش قطره چکانی در انتقال اطلاعات، ارجاع به فرهنگ عامه و روش دیالوگ نویسی خاص تارانتینو را نام برد. فیلمنامه های تارانتینو به پازلی می ماند که مرحله به مرحله کامل می شود و وقتی آخرین قطعه آن سر جایش قرار می گیرد، یک باره جهان معنایی فیلم برای مخاطب آشکار می شود. آن قطعه آخر لزوماً آخرین قطعه فیلمنامه از لحاظ زمانی نیست، همین روایت پازل گونه در آثار تارانتینو نوعی شخصیت پردازی را شکل می دهد که نظیرش را تا قبل از این ندیده بودیم. در فیلمی مثل سگ های انباری ما بر خلاف روال معمول شخصیت پردازی، اول واکنش شخصیت ها نسبت به وقایع را می بینیم و بعد به مرور با گذشته برخی از آنها آشنا می شویم. این فیلم بر اساس اتفاقات در حال جریان هر بار گذشته یک نفر را برایمان روشن می کند و با این شیوه معنای دیگری به روابط بین شخصیت ها می بخشد. البته تارانتینو در ابتدای فیلم و در زمانی که چیی از هیچ کدام از شخصیت ها نمی دانیم، آنها را سر یک میز نشان می دهد که دارند دیالوگ های جفتگی درباره مدونا و یا اعتقاد داشتن و یا نداشتن به انعام دادن به گارسون رستوران می گویند. این سکانس ابتدایی ممکن است در نگاه اول بی ربط به نظر برسد، اما در ادامه فیلم و به ویژه هنگامی که فیلم را برای بار دوم می بینیم، کاربردهای خود را نشان می دهد. این دیگر هنر تارانتینو در دیالوگ نویسی است که می تواند از همین دیالوگ های پر از بد و بیراه شخصیت های فیلمنامه اش را شکل دهد.

امروز تارانتینو یک کارگردان - ستاره است. فیلم هایش مانند منشوری می مانند که هر وقت و از هر زاویه که بهشان نگاه می کنیم، نکات جدیدی برای کشف دارند. شاید همین ویژگی باشد که نوشتن درباره او و آثارش را تا این اندازه مشکل می کند.

 

نویسنده: محسن رضا زاده

منبع: ماهنامه فیلمنامه نویسی فیلم نگار 1+100

کوئنتین تارانتینو، متولد 27 مارس 1963 است. او تحصیلات آکادمیک سینمایی ندارد و سینما را از پشت ویدئو کلوپش تعقیب می کرد. تارانتینو اطلاعات وسیعی در مورد فیلم های خارجی و ژانر آنها دارد و در طول دت فیلم سازی اش ثابت کرده است که فیلم های با ارزش ویدئو کلوپش را بیهوده ندیده است.

QT علاقه شدیدی به سینمای آسیا (بخصوص هنگ کنگ)، ایتالیا و ژانر وسترن دارد. و انعکاس این نوع فیلم ها به وفور در فیلم هایش دیده می شود. همچنین به مراتب در فیلم هایش ارجاعاتی به فیلم های گُدار دیده می شود.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/67-Reservoir-Dogs/67-Reservoir-Dogs/11-Reservoir-Dogs.jpgکوئنتین که با ساخت سگ های انباری به سرعت معروف شد، در مورد این فیلم می گوید: ایده ساخت فیلم سگ های انباری را از فیلم The Thing جان کارپنتر گرفته و نه هیچ فیلم و سینماگر دیگر.

از مشخصه فیـلم های او می تـوان به: ارجـاع به فیلم های گذشتـه، دیـالوگ های جـذاب، روایت غیر خطی، خشونت بی پروا و همچنین دقت در انتخاب موسیقی اشاره کرد.

به اعتقاد ژان بروکس منتقد گاردین، شاید هیچ سینماگری به اندازه تارانتینو به موسیقی متن فیلمش وابسته نباشد. تارانتینو خود نیز در این باره می گوید: ((اگر نمی توانستم امتیاز فلان موسیقی را بگیرم، فلان فیلم را نمی ساختم))

معمولاً داستان هایش را به صورت غیر متعارف بیان می کند.

همیشه نقش کوچکی در فیلم خود دارد. و معمولاً کاراکترهای فیلم هایش نام مستعار دارد.

( سگ های انباری، پالپ فیکشن، بیل را بکش)

شخصیتهای اصلی معمولاً دارای لباسی سفید با کت و شلوار مشکی هستند.(البته این مورد تحت تأثیر ژانر فیلم نیز هست)

استفاده از رنگ قرمز اغراق آمیز خون در تمامی فیلم های او که معمولاً کاراکتر غرق آن می شود.

همیشه شاهد یک صحنه از دستشوئی (toilet scene!)، یا حمام در فیلم های او هستیم.مانند : تیم راث در سگ های انباری، جان تراولتا در پالپ فیکشن و...

استفاده ازTrunk shot که در همه فیلم او دیده می شود و تقریباً می توان گفت امضای بصری است از تارانتینو.)تصویر پایین)

تحلیل فیلم (مکتب- ژانر)

فیلم سگ های انباری بی شک فیلمی است پست مدرن. مؤلفه های این مکتب را می توان در ساختار روایی و دراماتیک فیلم به وضوح روئیت کرد.

از ویژگی های هنر پست مدرن می توان به جمع کردن تصاویر یا اشیاء از پیش موجود و تکرار یا بازآفرینی آنها اشاره کرد. که این فیلم نیز خالی از این ارجاعات نیست:

لباس شخصیت ها از فیلم هایII The Better Tomorrow ساختهJohn Woo و همچنین فیلم Blues Brothers گرفته شده است.

نام گذاری مستعار اشخاص به اسم رنگ ها شاید ارجاعی به فیلم The Thing Of Pelham One Two Three باشد که در سال 1974 ساخته شده است.

استفاده از موسیقی به نام ((گرفتار در میان راه تو)) که مربوط به دهه 70 می باشد و در خود فیلم نیز ذکر می شود (صحنه شکنجه).

صحنه Mexican Stand Off که تارانتینو علاقه خاصی به آن دارد و در فیلم های بعدی خود نظیر پالپ فیکشن نیز از آن بهره برده است، بسیار شبیه به صحنه ای از فیلم City On Fire (1987) ساخته Ringo Lam کارگردانی هنگ کنگی است.

در کل می توان گفت این فیلم تأثیر زیادی از سینمای اکشن هنگ کنگ، موج نو فرانسه گرفته است.

از دیگر مؤلفه های این سینما هجو و پارودیست که در خصوص سگ های انباری موارد زیر قابل بررسی هستند:

آن صحنه 10 دقیقه ای شکنجه، که به ظاهر وحشت سرسام آوری بر آن حاکم است، در عین حال فوق العاده خنده دار است. چون شکنجه گر یعنی آقای بولند در ضمن قطعه قطعه کردن قربانی خود با آهنگی که پخش می شود، می رقصد. دراین باره به نقل قولی از کیارستمی بسنده می کنیم:

(( به هر حال خشونت از سینمای آمریکا رفتنی نیست، منتهی تارانتینو راه حلی پیدا کرده که لااقل با این خشونت شوخی کند))

هجو گنگسترها و تلاش برای خالی نشان دادن درون شخصیت ها از دیگر مواردی است که در این فیلم به خوبی دیده می شود:

آقای سفید، گنگستری که در بدترین شرایط نگران موهای به هم ریخته خود است. او برای دلداری دادن و آرام کردن آقای نارنجی که در حال مرگ است، شروع به شانه کردن موهای او می کند.

جو (رئیس گَنگ) آشکارا شخصیتی کاریکاتوری دارد و اشتباه نکرده ایم اگر بگوییم او هجویه ای است در وصف پدرخوانده های واقعی و سینمایی. نشانه های این هجو در طرز صحبت کردن جو، بیان دل مشغولی هایش (هنگام صحبت با آقای سفید) و همچنین در طرز لباس پوشیدنش به خوبی نمایان است. شکل و شمایلی و طرز رفتاری که غالباً از یک پدرخوانده بعید بنظر می رسد.

پسر او اِدی نیز از این قاعده مستثنی نیست. او را در سراسر فیلم با لباس ورزشی می بینیم.

خط داستانی بهم ریخته یکی دیگر از خصوصیات سینمای پست مدرن است که ساختار روایی سگ های انباری نیز بر آن استوار است. البته تارانتینو ادامه این سبک روایی را در فیلم بعدی خود یعنی پالپ فیکشن به تکامل می رساند.

سگ های انباری را می توان فیلمی در قالب ژانر نوآر، و البته با گوشه چشمی به ژانر گنگستری و سینمای اکشنی که مایه های طنز را نیز در خود جای داده است، به حساب آورد.

این عنوان های گوناگون خود حاکی از دشواریِ اطلاق یک نام ژنریک به این فیلم است و این شاید از ویژگی های سینمای پست مدرن نشأت گرفته باشد، که همان احیای ژانرها و درهم ریختن آنهاست.

فیلم های ژانر نوآر و گنگستری دارای قواعد داستانی و خصوصیات بصری خاصی هستند که در فیلم سگ های انباری نیز می توان به آنها اشاره کرد:

استفاده از فضاهای شهری، کلوپ های شبانه و فضاهای داخلی که نور نسبتاً ضعیفی بر آن تابیده می شود.

به کار برد فلاش بک های متعدد در ساختار روایی فیلم.

کشتن و سرقت که جزء هسته مرکزی این گونه داستان ها به شمار می رود.

بدبینـی، سوءظن، خیانت، نومیدی و خشونت که در دل تک تک شخصیت های سگ های انباری موج می زند.

خشونتی که در فیلم های نوآر پنهانی، درونی و محصول فضاسازی و شخصیت پردازی ست، در فیلم نوآر مدرن (نئونوآر) به صورت بی پرواتری بیان می شود.

لباس شخصیت ها که به سبک فیلم های نوآر کلاسیک دهه 40 و 50 هالیوود است. (کت و شلوار یک دست مشکی با پیراهن سفید)

به کارگیری از عنصر سیگار، که حتی در یک صحنه اسلومیشن آن را می بینیم.

صحنه پایانی فیلم های گنگستری معمولاً در مکان هایی روی می دهد که قهرمان یا قهرمانان فیلم در آن محبوس شده اند و این در حالی است که مجریان قانونِ تا دندان مسلح، آنها را محاصره کرده اند.

و پایان غم انگیزی که در آن شخصیت اصلی، محکوم به فناست. چرا که:

((گنگستر باید بمیرد، چون خشونت او برای جامعه آمریکا خطرناک است))

گنگستر زندگی کوتاه را به تسلیم کردن در برابر قید و بند ترجیح می دهد. و آن هاله ی تقدیر گرایی که در سراسر چنین فیلم هایی سایه افکنده، گویای همین نکته است.

در فیلم گنگستری خشونت با خشونت پاسخ داده می شود:

در سکانس پایانی هنگامی که جو قصد کشتن آقای نارنجی را دارد، چنین دیالوگی را از زبان آقای سفید می شنویم: ((جو، اگه این کار رو بکنی، بعدش خودت می میری. تکرار کن، اگه این مرد رو بکشی، بعدش خودت می میری))

و این همان قانونی است که در فیلم سگ های انباری حکم فرماست:

زنی که به آقای نارنجی شلیک می کند............................................ بعد توسط خود او کشته می شود.

جو هنگامی که آقای نارنجی را می کشد.......................................... توسط آقای سفید کشته می شود.

آقای سفید که در جریان سرقت دو پلیس را کشته،.....................در پایان فیلم توسط تعدادی پلیس تیرباران می شود.

 

منبع: تاریخ سینما

«مسیر مرد درستکار از همه سو تحت هجوم نابرابر های مردان خودخواه و ستم مردان شرور است. خوشبخت آن است که با نیت خیر و حسنه همچون چوپانی ضعف را از دره تاریکی عبور دهد. به درستی که او امین برادر خویش و پاینده کودکان گم گشته است و من آنها را که بخواهند برادران مرا مسموم کنند با انتقامی شدید و خشمی آتشین بلا نازل می کنم و تو خواهی دانست که نام من خداوند است هنگامی که بر آنان انتقام می گیرم.»- فرازهایی از انجیل، قسمتی از دیالوگهای داستانهای عامه پسند

این گفتار که در پیشانی این نوشته آمده است، می‌تواند در حکم چکیده و بن مایهٔ تمام فیلمنامه‌های کوئنتین تارانتینو و دنیای ویژه و منحصر به فردش باشد. در این نوشته با مددگیری از این گفتار، فیلمنامه‌ ی سگدانی مورد بررسی قرار گرفته ‌است.

سگدانی: تارانتینو در مقام یک چوپان

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/67-Reservoir-Dogs/67-Reservoir-Dogs/10-Reservoir-Dogs.jpgروایت فیلمنامهٔ سگدانی برپایهٔ یک حفرهٔ بزرگ شکل گرفته است. عامل اصلی کنش‌ها و درگیریهای شخصیت‌ها یعنی سرقت دسته جمعی روایت نمی‌شود وتن‌ها از خلال صحبتهای شخصیت‌ها و اتفاقهای قبل وبعد از آن می‌شود این کنش بزرگ را درذهن بازآفرینی کرد. این عامل باعث می‌شود که از‌‌ همان اولین اثر، تارانتینو را به عنوان یک مولف بشناسیم. اما سوال اصلی در اینجاست که: چه لزومی برای حذف این کنش بزرگ وجود داشته است؟ شاید مهم‌ترین جوابی که می‌شود به این سوا ل داد، این باشد که در این صورت به کشمکشهای میان شخصیت‌ها به این پررنگی پرداخته نمی‌شد. در عین حال پیش بودن روایت از مخاطب خود به خود باعث تعلیق وابهام آفرینی می‌شود. علاوه بر این صادق بودن و کذاب بودن شخصیت‌ها مورد شک قرار می‌گیرد. در داستانی که بی‌اعتمادی حرف اول را در آن می‌زند و یک نفوذی در جمع وجود دارد، این بهترین شکل روایتگری است.

تارانتیو این گفتهٔ گدار یکی از فیلمسازان محبوبش را همیشه در فیلمنامه‌هایش لحاظ کرده است که: هر فیلمی یک شروع و میانه و پایانی دارد. مهم این است که ترتیب آن را رعایت نکنی (نقل به مفهوم).

در سگدانی روایت ابتدا از پس از سرقت و گفتگوی آقای سفید و آقای نارنجی تیرخورده شروع می‌شود، بعد از آن در میان کنشهای شخصیت‌ها، سابقهٔ آشنایی سه تن از شخصیت‌ها (آقای بلوند و سفید و نارنجی) به تناوب آشکار می‌شود. در عین حال بخشهایی از اتفاقهای پس از سرقت هم از زبان آقای صورتی روایت می‌شود و در انت‌ها به دوئل پایانی می‌رسیم. این نوع روایت باعث می‌شود که مخاطب به تدریج با شخصیت‌ها آشنا شود و در هر لحظه اعمالشان برایش تازگی داشته و به طور پیوسته در شک و گمان باشد. غیبت زن (به جز صحنهٔ سرقت ماشین توسط آقای صورتی)، در سرتاسر روایت بی‌جهت نیست. بحثهای شخصیت‌ها در سکانس اول که از انعام ندادن به مقام اجتماعی زن در جامعهٔ آمریکایی می‌رسد در این زمینه راهگشاست. استفاده از کلام جنسی بی‌پرده در فیلم هم به نوعی جایگزین ابژهٔ زنانگی از دست رفته شده است. از منظری دیگر الماس هم می‌تواند نماد زنانگی ناب باشد که تمام این مردان در تکاپوی به دست آوردنشان هستند. نکتهٔ کنایی هم در اینجاست که آقای صورتی که در سکانس ابتدایی مقام زن پیشخدمت را مورد تمسخر قرار می‌دهد، به الماس‌ها می‌رسد!

اما مهم‌ترین نکتهٔ این فیلمنامه جایگاه مولف در مقام یک چوپان است. چوپان به معنای یک هادی وراهنما.

روایت گسسته، بازیهای زمانی، سرگردانی شخصیت‌ها، استفاده از انباری متروک به عنوان جایگاه این سگهای انباری که وفاداری را از یاد برده‌اند همه و همه کار یک چوپان بزرگ است. چوپانی که خودش هم نقش کوچکی در فیلمش ایفا می‌کند. چوپانی که از‌‌ همان اولین اثرش می‌خواهد دربارهٔ مسیر یک مرد درستکار حرف بزند. اصلیترین شخصیتهای فیلم آقای سفید و آقای نارنجی هستند. هر دو مردهای درستکاری هستند که به خاطر سیستم پیرامونشان به گناه کشیده می‌شوند. بی‌اعتمادی وشوک نهایی است که باعث می‌شود آقای سفید، نارنجی را بکشد. تارانتینو مسیر مردهای درستکاری را نشان می‌دهد که به خاطر جامعهٔ گناهکار محکوم به فنا هستند.

این مطلب پیش از این در شماره ی 101 ماهنامه ی فیلم نگار چاپ شده است.

نویسنده: بهنام شریفی

منبع: ارتش سایه ها

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
درصورت بروز هرگونه مشکل و یا ارائه پیشنهاد و انتقاد، ما را از طریق لینک زیر در جریان بگذارید. باتشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 621
  • کل نظرات : 54
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 410
  • آی پی امروز : 95
  • آی پی دیروز : 126
  • بازدید امروز : 580
  • باردید دیروز : 233
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,416
  • بازدید ماه : 4,263
  • بازدید سال : 28,053
  • بازدید کلی : 1,138,758
  • کدهای اختصاصی
    جدول فروش فیلم ها
    فیلم (هفتــــــــگی) فروش
    Think Like a Man Too$29.2 M
    22 Jump Street$27.5 M
    Dragon 2 $24.7 M
    Jersey Boys$13.3 M