loading...
دانلود و نقد فیلم | اخبار سینمای جهان
admin بازدید : 1448 شنبه 20 خرداد 1391 نظرات (0)

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/3-Saving-Private-Ryan.jpg

کارگردان :Steven Spielberg

نویسنده : Robert Rodat

 

 

 

 

بازیگران: Tom Hanks, Matt Damon ,Tom Sizemore

جوایز :

برنده اسکار:

بهترین فیلمبرداری، بهترین کارگردانی، بهترین صدا گذاری، بهترین تدوین، بهترین صدا برداری

نامزد اسکار:

بهترین بازیگر نقش اصلی مرد (تام هنکس)، بهترین طراحی صحنه، بهترین چهره پردازی، بهترین موسیقی متن، بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه اورجینال

خلاصه داستان :

در جنگ جهانی دوم، 3 پسر یک خانواده ظرف مدت یک هفته کشته می‌شوند: دو برادر در هجوم متحدین به نورماندی و یکی از آن‌ها در جنگ با ژاپنی‌ها در گینه ی نو کشته می شود. پس از اینکه “ژنرال استاف” متوجه می‌شود که چهارمین برادر در فرانسه و در پشت خطوط دشمن گم شده، یک گروه نجات را جهت پیدا کردن او و بازگرداندنش به خانه تشکیل می‌دهد. “کاپیتان رنجر” (تام هنکس) که فردی آزموده و باتجربه است رهبری این گروه را که اعضای آن مردانی با احساسات متفاوت هستند و جانشان را برای “نجات سرباز رایان” (مت دمون) به خطر انداخته‌اند، به عهده دارد…

DOWNLOAD FILM

نویسنده: ناصر صفاریان

 

«زیر آفتاب رو در زوال/ جنون زدگان/ انبوه انبوه/شعله ور از آتش شامگاهی، می‌جنگیدند.» - یقیشه چارنتس.

فیلم‌های فانتزی استیون اسپیلبرگ با فضای مفرحانه و نگاه كودك گونه او به هستی – كه گویی همه چیز را از دریچه بازی‌ها و اسباب بازی‌های رنگارنگ می‌بیند – هیچ‌گاه این تصور را در بیننده پدید نمی‌آورد كه روزی شاهد فیلمی آكنده از تلخی و سیاهی با امضای او باشد. «فهرست شیندلر» با فیلمبرداری سیاه و سفید و فضای سربی‌اش این تصور را كم رنگ كرد – هر چند كه در آن موضوع واقعی هم، قضیه نجات دادن فرشته آسای منجی یهودی‌های سرگردان، از واقعیت فراتر رفته بود – بعد هم كه اسپیلبرگ دوباره به دنیای اسباب بازی‌هایش بازگشت و به سرگرم سازی مشغول شد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/9-Saving-Private-Ryan.jpgاما «نجات سرباز رایان» حكایت دیگری دارد. در این فیلم، نه از لبخندی كه معمولاً بر لب تماشاگران نقش می‌بندد خبری هست، و نه از فرح بخشی كودكانه آثار فانتزی او. در این جا، همه چیز در قالب خشونت و جنون معنا می پذیرد. صحنه‌های نفس‌گیر و پر التهاب ابتدای فیلم كه نزدیك به 25 دقیقه طول می‌كشد، پس از چند نمای كوتاه مربوط به فضای سرد و خاموش گورستان سربازان جنگ شكل می‌گیرد. در همان ابتدا، كارگردان، تماشاگر را در موقعیتی قرار می‌دهد كه چشم از فیلم برندارد. با وجودی كه زد و خوردهای سربازان در دقایق اولیه، در حالی اتفاق می‌افتد كه هنوز داستانی وجود ندارد و از نظر دراماتیك، پیش زمینه و پیرنگی برای ایجاد همدلی تماشاگر موجود نیست، بیننده با فیلم همراه می‌شود و خودش را در بطن ماجرا/ فاجعه حس می‌كند؛ به گونه‌ای كه تماشاگر صحنه‌های خشونت‌آمیز و بسیاری اوقات تهوع‌آور فیلم، فراتر از پی گیری سیر زندگی و مرگ یك آدم، به انسان‌هایی می‌اندیشد كه یكی پس از دیگری روی زمین می‌غلتند و بدن شان متلاشی می‌شود.

دوربین روی دست و ایجاد تنش و تلاطم، علاوه بر اینكه وجه مستند گونه اثر را پر رنگ می‌كند، بر بی قهرمانی یا ضد قهرمانی فیلم تأكید دارد. در طول فیلم – و به ویژه در فصل مرعوب كننده نبرد

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/14-Saving-Private-Ryan.jpgآغازین – هیچ پردازش قهرمان گونه‌ای در مورد «فرمانده میلر» (تام هنكس) صورت نمی‌گیرد و او هم در شرایطی مشابه دیگر سربازان آمریكایی به تصویر درمی‌آید.

حتی وقتی صحنه‌های تكان دهنده‌ای به نمایش درمی‌آید (مثل استیصال و وحشت سربازی كه در میانه نبرد، مادرش را صدا می‌زند) توجه تماشا‌گر بیش از آن كه به فكر رهایی سرباز رایان و موضوع فیلم باشد، به وجه ویرانگر جنگ و مناسبات غیرانسانی حاكم بر آن معطوف می‌شود.

اگر از تصویرهای خشن ابتدایی صرف‌نظر كنیم،آن چه باقی می‌ماند هم بیش از آن كه نصیب صحنه‌های غیرجنگی و نسبتاً آرام فیلم شود، به گوشه‌های دیگری از نبرد اختصاص می‌یابد. حتی در برخی صحنه‌ها كه از زد و خورد و خشونت بیرونی خبری نیست، خشونت درونی سربازان جلب توجه می‌كند؛ مثل نماهای سربازی كه با سلاح دوربین دارش دیگران را نشانه می‌رود.

فیلمنامه رابرت رادت هیچ حرف تازه‌ای ندارد. داستان «نجات سرباز رایان»، بارها و بارها در سینمای كشورهای مختلف تصویر شده : نفوذ یك گروه چند نفره به خاك دشمن برای انجام یك عملیات؛ كه این جا موضوع نجات جان یك هموطن است. اما چیزی كه باعث شده این موضوع تكراری به فیلمی تكراری بدل نشود، نوع نگاه اسپیلبرگ به ماجراست. با وجودی كه همه انفجارها و زدوخوردها در عظیم‌ترین شكل ممكن روی می‌دهد، اما با این حال، بیننده این حس را ندارد كه مشغول تماشای یك

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/8-Saving-Private-Ryan.jpg«فیلم هالیوودی» و یا یكی از محصولات كارخانه رویاسازی خود اسپیلبرگ است. درآمیخته شدن نگاه واقع گرای فیلمساز و بافت مستند گونه اثر در صحنه‌های جنگی، باعث شده «نجات سرباز رایان» از خطر سقوط به ورطه تكرار برهد.

دوری گزیدن اسپیلبرگ از قهرمان پردازی، نه تنها در بعد ساختاری اثر معنا می‌یابد و «نجات سرباز رایان» را در موقعیتی فراتر از یك اكشن معمولی تماشاچی پسند قرار می‌دهد، بلكه از نظر معنایی و محتوایی هم نشانی از اقتدار و پیروزی سربازان آمریكایی _ و به تبع آن آمریكا _ را نمی‌توان در آن سراغ گرفت. تصویری كه اسپیلبرگ از عملكرد سربازان آمریكایی ارائه می‌كند، تنها یك تصویر ضد جنگ نیست و به نوعی، ضد آمریكایی هم تلقی می‌شود.

«نجات سرباز رایان» در بطن خشونتی كه از سراسر فیلم می‌بارد، پوچی و بیهودگی دخالت آمریكا را در جنگ جهانی دوم به رخ می‌كشد. در جایی از فیلم، از زبان شخصیت نخست آن می‌شنویم: «با كشتن هر آدم،‌ یك گام از خانه‌ام دور می‌شوم.» به این ترتیب، ‌به شكل ظریفی، از میلیتاریسم مورد نظر آمریكا انتقاد می‌شود. هنگامی كه مادر سرباز رایان در مقابل قاصدی كه اخبار شوم جنگ (كشته شدن سه فرزند و اسارت یك فرزند دیگر) را آورده، از حال می‌رود و به زمین می‌افتد، این وجه پررنگ‌تر می‌شود و تباهی و نابودی بنیان داخلی جامعه آمریكا را گوشزد می‌كند.

در فیلم آخر اسپیلبرگ، همه چیز در منظومه تباهی شكل می‌گیرد. در بخش‌های میانی،‌ شاهد صحنه‌های فجیع به خاك و خون كشیده شدن سربازان هستیم، و در قسمت‌های ابتدایی و پایانی اثر (متعلق به زمان حال و روزگار كنونی سرباز رایان)‌ گورستان سربازان آمریكایی زمان جنگ را می‌بینیم.

به این ترتیب، گذشته و حال آمریكا با تباهی جنگ و یاد آن پیوند می‌خورد و فیلمی كه از تصویر انبوه صلیب‌های گورستان آغاز می‌شود، با طی یك دایره بسته، در گورستان به پایان می‌رسد.

 

این مطلب پیش از این در نشریه گزارش فیلم درج شده است.

نویسنده: ناصر صفاریان

منبع: وب سایت ناصر صفاریان

نویسنده: علی خزاعی‌فر

کاپیتان میلر، برای مأموریت ویژه‌ای برگزیده می‌شود. این مأموریت نجات جان سرباز رایان است که پشت خطوط دشمن به سر می‌برد. او سرانجام رایان را می‌یابد اما رایان حاضر نیست رفقایش را تنها بگذارد...

از نظر من اسپیلبرگ یک تکنیسین است یعنی خیلی به ابزار سینما مسلط است و فیلم‌هایی هم که تا به‌حال ساخته فرصت‌هایی بوده که آن قدرت بی‌مانندش را به رخ بکشد. مثلا در ژوراسیک پارک او می‌تواند دایناسوری بسازد که خیلی واقعی جلوه کند اگرچه وقتی فهرست شیندلر را ساخت خیلی منتقدان فکر نمی‌کردند فیلم موفقی از آب در بیاید. ولی فیلم نجات سرباز رایان، ادعایش این است که فیلم متفاوتی است چون به یک مسأله‌ی فوق‌العاده‌ی انسانی پرداخته و آن مسأله‌ی جنگ است.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/7-Saving-Private-Ryan.jpgمن چون تمایل دارم که مسائل را دسته‌بندی کنم تا به نتیجه‌ی بهتری برسم فکر می‌کنم سینمای جنگ را می‌شود طبقه‌بندی کرد و در سه طبقه جای داد: یکی فیلم‌هایی هستند که شکوه و عظمتی برای جنگ قائلند و تقدسی به جنگ می‌دهند. خودشان را موضع برتر می‌دانند و خصم را در موضع پست‌تری می‌نشانند. انبوهی از این فیلم‌ها را امریکا مخصوصا بعد از جنگ جهانی دوم ساخت و الان هیچ کجا امکان دیدن آن فیلم‌ها برایتان نیست برای این‌که هم از نظر موضوع از رده خارج شده و هم از نظر تکنیک. گروه دوم فیلم‌هایی‌اند که - باز هم بیشترش در امریکا ساخته شده - این فیلم‌ها بیشتر یک دید نهیلیستی، یک دید پوچ‌اندیشانه و بدبینانه به جنگ دارند. صرف‌نظر از این‌که جنگ را چه کسی شروع کرده جنگ یک چیز باطلی است. از ابتدا تا انتها پوچی در این فیلم‌ها هست مثل فیلم در جبهه‌ی غرب خبری نیست. اما این فیلم اسپیلبرگ، در یک طبقه‌ی سومی جا می‌گیرد. فکر می‌کنم فیلم‌های وسترن و فیلم‌های جنگی دیگر، از انواع و اقسامش آن‌قدر ساخته شده که اگر کسی بخواهد یک فیلم جنگی یا یک فیلم وسترن بسازد باید بیانش خیلی قوی باشد که خریدار پیدا کند. و آن ابزار تفاوت را اسپیلبرگ در این فیلم دارد. یعنی اسپیلبرگ حرفی را که می‌خواهد بزند این است؛ می‌خواهد واقعیت خشن و بی‌رحم جنگ را به نمایش بگذارد. می‌خواهد بیننده را با خودش همراه کند. بیننده‌ای که جنگ را تجربه نکرده. آن‌قدر جنگ را ملموس به تصویر کشیده که بیننده خودش را در آن حس می‌کند ولی فراتر از این چی؟ یعنی اسپیلبرگ یک حرف انسانی زده؟ تحلیل اسپیلبرگ از این جنگ چیست؟ این سؤالی است که منتقدان نجات سرباز رایان را به دو گروه تقسیم می‌کند یک عده می‌گویند همین که توانسته واقعیت جنگ را درست نشان دهد و باورکردنی بسازد، خودش بهترین پیام است. همه بفهمند که جنگ این است ولی آیا فراتر از این هم هست یا نه؟ من معتقدم که نیست. چون می‌بینید که نشانه‌هایی در فیلم هست که به ما می‌گوید این یک فیلم واقعی است یعنی نه امریکایی‌ها مطلقا خوبند و نه امریکایی‌ها مطلقا بد همین‌طور آلمانی‌ها. اسپیلبرگ خیلی تلاش کرده که موضع بی‌طرفانه بگیرد و به اصل جنگ بپردازد. من فکر می‌کنم که پیام اسپیلبرگ فقط همین است که ممکن است در جنگ پیروز شوید اما خسارتی که باید پرداخت کنید خیلی زیاد است و این خسارت، خسارتی است که به جامعه وارد می‌شود و آثارش در جامعه باقی می‌ماند. حتی این پیام را می‌توانید ندیده بگیرید و فیلم را در حد تکنیک برای تکنیک درنظر بگیرید. نباید خیلی این‌طور فکر کرد که پشت این حرف اسپیلبرگ، یک حرف خیلی بزرگ هست. چون اسپیلبرگ به آن گروه سوم تعلق دارد و آن گروهی است که می‌گویند جنگ نه مطلقا محکوم است و نه مطلقا قابل تقدیر. به محض این‌که شما وارد این گروه شوید و بگویید حق با کیست و باطل با کیست؟ آن‌وقت مخاطبت را از دست می‌دهی. تمام انرژی و انگیزه‌ی کارگردان همین بوده که خشونت جنگ را به تصویر بکشد و نه حرفی راجع به جنگ بزند. چون حرف زدن راجع به جنگ خیلی خطرناک است. زاویه‌ی دید این فیلم خیلی جالب است شما بیست و پنج دقیقه‌ی اول فیلم، یک نبرد نفسگیر را می‌بینید به‌نظر می‌رسد که کارگردان همه‌ی حرفش را در همان بیست و پنج دقیقه زد. انگار بعد از این هرچه حرف بزند به قدرت آن بیست و پنج دقیقه‌ی اول نیست. به ناچار تماشاگر خسته می‌شود. مثل فیلم بربادرفته که تمام حرف و هیجانش تا قبل از جنگ بود. بعد از جنگ فیلم یک مرتبه افت کرد. در حالی‌که این فیلم بعد از آن بیست و پنج دقیقه‌ی طوفانی اول، کماکان طوری این سکانس‌ها طراحی شده که شما تا آخر این هیجان را دارید. مثلا فیلم گلادیاتور را اگر دقت کنید آن‌هم با یک بیست و پنج دقیقه‌ی طوفانی آغاز شد. این است که می‌گویند که اسپیلبرگ داستان‌‌گوی خوبی است یعنی عناصر داستان را آن‌قدر قشنگ می‌تواند کنار هم بچیند که شما را تا آخر به دنبال خودش بکشاند.

در سال‌های اخیر فیلم‌نامه‌نویس‌ها خیلی حواسشان جمع است که اول آشکارا نباید قهرمان‌سازی کنند. دوم جنبه‌های امریکایی را خیلی ظریف وارد فیلم‌نامه کنند چون آن‌ها معتقدند که ما برای جهان فیلم می‌سازیم. اصلا شعار هالیوود این نیست که ما به امریکا تعلق داریم. هالیوودی‌ها حرفشان این است که ما برای جهان فیلم می‌سازیم و لذا عناصر ایدئولوژیک و عناصری که از نظر ادبی در شخصیت‌پردازی امروز مردود شده است را خیلی از فیلم‌نامه‌نویس‌ها حواس‌شان هست و رعایت می‌کنند. فیلم‌نامه‌نویسان دفاع مقدس ما هست که حواسشان نیست و آدم‌ها را بی‌جهت بزرگ می‌کنند. آدم‌ها از ابتدا تا انتهای فیلم تغییری نمی‌کنند. در حالی‌که این ظرایف را شما دقت کنید، خیلی خوب این‌جا رعایت شده حتی یک شرط‌بندی در این فیلم بود یعنی حتی بیننده را با خودشان هم‌داستان کردند که ما دلمان می‌خواست بدانیم این کاپتان میلر واقعا در زندگی خارج از ارتش چه کاره بوده که حالا این‌قدر مسلط هست. ببینید این لرزش دستش حاکی از این است که به‌هرحال یک اسطوره نیست. تأثیر جنگ روی دست اوست و این یک آدم معمولی است. یعنی این استعاره‌ای است که در خلال عمل صورت گرفته. این‌ها به‌نظر من ظرایفی است که در جنگ صورت گرفته. ولی اسطوره‌های سنتی ما رستم از ابتدا رستم است و تا آخر هم رستم است. امروزه ما به آن‌طور اسطوره‌ها اصلا نیازی نداریم. همین‌طور که عرفای قدیم دیگر نیستند. ما امروزه شرایط اجتماعی متفاوت و لذا آدم‌ها متفاوتی داریم. اسطوره‌های ما آدم‌های معمولی هستند این وقتی به جنگ می‌رود و برمی‌گردد کارکشته می‌شود این کارکشته شدنش حاصل جنگ است.

نویسنده: علی خزاعی‌فر

منبع: وبلاگ فیلمستان

نویسنده: معین ابطحی

 

«هر نفر را که می‌کشم احساس می‌کنم یک قدم از خانه‌ام دورتر می‌شوم.»

در واقع صحبت سر آن است که اگر دشمن از ما می‌کشد و ما از دشمن می‌کشیم. پس فرق ما با دشمنان‌مان چیست؟ این نکته‌ای ‌است که فیلم‌های هالیوودی معمولاً در تقسیم‌بندی‌های‌شان ارائه می‌دهند.

«وقتی هالیوود درگیر جنگ‌ها می‌شود، فیلم‌ها باید تاوان سنگینی بپردازند. حقیقت این است که در هالیوود فقط آدم‌های خوب برنده هستند و هنگامی که با فیلم‌های تولیدی آن سر و کار داشته باشیم، قطعاً «آدم‌های خوب» آمریکایی خواهند بود. وقایع تاریخی هرگز نمی‌توانند سدّ راه فیلم‌های پر‌فروش هالیوود قرار گیرند. برای مثال فیلم «نجات سرباز رایان» را در نظر گیرید. در این فیلم گویا فراموش شده است که هفتاد و دو هزار سرباز انگلیسی و کانادایی نیز در جنگ شرکت داشته‌اند. هالیوود از ما می‌خواهد باور کنیم که این نیروهای آمریکایی بودند که با رمزگشایی یک دستگاه ارسال پیام‌های رمز غنیمت گرفته شده از یک زیردریایی آلمانی، توانستند مسیر جنگ را هدایت کنند و اصلاً مهم نیست که نیروهای انگلیسی شش ماه قبل درگیر جنگ شده بودند.» برایان کورتیس.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/6-Saving-Private-Ryan.jpgاما هر قدر هم با موضع به شدت آمریکایی فیلم مخالف باشیم و ادعای امریکا را درباره‌ی پایان‌دهنده‌ی جنگ و محافظ آزادی بودن آن‌ها قبول نداشته باشیم باز هم می‌توانیم از این فیلم به عنوان یک فیلم خوش‌ساخت که اشاره‌ای به پیشینه‌ی دردناک ملت ما نیز دارد لذت ببریم. داستان فیلم در‌باره‌ی‌ یک عملیات نظامی است؛ یک عملیات نظامی برای هدفی که در دنیای نظامی‌گری مفهومی ندارد. نجات یک سرباز در میان سربازانی که در آن جنگ بزرگ روزانه کشته می‌شدند. در میان خانواده‌هایی که همه‌ی افراد آن با انفجار یک بمب نیست می‌شدند. اما این عملیات با نام انسانیت و برای ادای احترام به احساسات پاک انجام می‌گیرد.

در جنگ جهانی دوم، 3 پسر یک خانواده ظرف مدت یک هفته کشته می‌شوند: 2 برادر در هجوم متحدین به نورماندی و یکی از آن‌ها در جنگ با ژاپنی‌ها در گینه ی نو. پس از این‌که ژنرال استاف متوجه می‌شود چهارمین برادر در فرانسه و در پشت خطوط دشمن گم شده، یک گروه نجات را برای پیدا کردن او و بازگرداندنش به خانه تشکیل می‌دهد. کاپیتان جان اچ میلر که فردی آزموده و با تجربه است، رهبری این گروه را به ‌عهده دارد.

از همان ابتدای حرکت این گروه، سوالات و پرسش‌ها درباره‌ی این عملیات شروع می‌شود و با کشته شدن یکی از افراد گروه در یکی از درگیری‌ها، به اوج خود می‌رسد. در سکانس درگیری گروه با یک سنگر کمین آلمانی، تاکید فیلم بر تفاوت میان نیروهای آمریکایی و آلمانی به اوج خود می‌رسد. زمانی که یکی از سربازان آلمانی اسیر می‌شود و اعضای گروه نجات که به شدت عصبانی و سر‌خورده هستند می‌خواهند تلافی خون دوست‌شان را در بیاورند ولی مترجم زبان آلمانی که آدم ترسو و ساده‌لوحی است با این جریان مخالفت می‌کند. کاپتان میلر دخالت می‌کند و جلوی کشته شدن سرباز آلمانی را می‌گیرد و او را رها می‌کند. میلر برای اعضای گروه تعریف می‌کند که یک معلم بوده است و می‌خواهد دوباره به خانه‌اش برگردد و علاقه‌ای به آدم‌کشی ندارد. در سکانس آخر و زمانی که ما آن سرباز آلمانی را دوباره در صفوف آلمانی‌ها می‌بینیم جمله اصلی فیلم در ذهن ما کامل می شود. دشمنان ما فقط به دنبال آدم‌کشی هستند و این بزرگ‌ترین فرق ما با آن‌ها است. سربازان آمریکایی برای این‌که وظیفه‌شان را به بهترین وجه به اتمام برسانند و این جنگ را به خاتمه برسانند تلاش می‌کنند تا هر چه زودتر به خانه برگردند و دشمنان آن‌ها با هر کلک و حیله‌ای که شده، حتی در صورت لزوم بد‌گویی به ارزش‌های خود سعی می‌کنند که جان‌شان را نجات بدهند و باز هم به آتش‌افروزی ادامه دهند.

صحنه‌های جنگی این فیلم که پرداختی مستند‌گونه دارد، بسیار تاثیر‌گذار ساخته شده‌. اسپیلبرگ کارگردان این اثر، تاثیر‌پذیری خود را از عکس‌های عکاس ایتالیایی (‌‌کاپا) اعتراف دارد. به هر حال کارگردانی این فیلم از بهترین کارگردانی‌های تاریخ سینمای جنگ بوده است. هر چند دامن‌زدن افراطی فیلم به تفکر امریکایی و محدود کردن استعدادها به نظام استودیویی و تابع گیشه‌ی هالیوود، ضربه جبران‌ناپذیری به فیلم وارد کرده است و شاید این شاهدی بر حرف منتقدانی باشد که استیون اسپیلبرگ را یکی از بزرگ‌ترین قربانیان نظام هالیوودی می‌دانند.

نویسنده: معین ابطحی

منبع: نشریه الکترونیک فیروزه

نجات سرباز رایان فیلمی سراسر درس و الهام است و در طول تاریخ پرفراز و نشیب سینما، یک فیلم استثنایی محسوب میشود. این فیلم با وجود تمام خشونتهای تماتیک و باطنی خود توانسته از بار عاطفی کافی نیز برخوردار باشد. در بسیاری از صحنه های این فیلم متوجه میشویم فاکتور خشونت نه تنها به تاثیرگذاری عاطفی فیلم لطمه نزده، بلکه به نوعی کاتالیزور برای هضم سریعتر مفاهیم عاطفی مبدل گشته است. به عبارت بهتر میتوان گفت، با پس زمینه سیاه "خشونت"، جلوه سفیدی "عاطفه" بهتر نمایان میشود. این فیلم چون فیلمهای دیگر، از جنگ یک نماد زشت میسازد و مجسمه ای به یادماندنی از حماقت بشری برپا میکند.

جنگ در زندگی بشر یک حقیقت انکار نشدنی ست. از زمانی که انسان آفریده شد، حس خودخواهی و سیری ناپذیری او نیز پا به عرصه وجود گذاشت. بشر زمانه ما از این حیث به مراتب حریصتر از گذشته شده است.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/5-Saving-Private-Ryan.jpgپس از تماشای این فیلم، فقط یک سوال از خود بپرسید. آیا تمام این مصبتها و رنجها تنها بخاطر یک نفر نیست؟ آدلف هیتلر یک خوناشام به تمام معنا بود. از طرفی تاریخ، این لقب اغواگرانه را برای او انتخاب میکند و از طرف دیگر با سوالی روبرو میشویم که از ما میپرسد اگر شخصی به نام آدلف هیتلر در دنیا وجود نداشت آیا تمام این ماجراها، تمام این اتفاقات خوب و زشت و تمام این نکات ظریفی که در زندگی روزمره و عادی ما به دست فراموشی سپرده شده است به مرحله ظهور میرسید؟ جواب این پرسش در همان جمله معروفیست که میگوید: در دنیا، خوبها بدجوری مدیون بدها هستند، چرا که اگر بدی وجود نمیداشت، هرگز خوبها شناخته نمیشدند.

این روند خاکستری گونه فیلم به همراه تعلیق واقعیتی پذیرفته شده به نام زشتی جنگ با درگیر کردن ذهنها و اینکه طرفهای درگیر در جنگ هیچکدام مقصر نیستند یک رخداد تازه و جدید در صنعت فیلم سازی محسوب میشود.

صحنه ای از فیلم را به خاطر بیاورید که در یک کلیسای متروک، سربازها از خود یک سوال میپرسند، سوالی که تعلیق کننده زشتی جنگ است: اگر خدا با ماست، پس چه کسی با دشمن است؟

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/2-Saving-Private-Ryan.jpgیا در صحنه ای دیگر از این فیلم همین مفهوم به شکلی دیگر با بیانی غیرمستقیم به تماشاچی القا میشود: سربازها از میان کوچه های باران خورده با دیوارهای مرتفع میگذرند، در قسمتی از مسیر لحظه ای برای استراحت می ایستند و وقتی یکی از سربازها روی الواری که به دیواری خیس و ترک خورده تکیه داده شده است، لم میدهد، فشار ناشی از الوار روی دیوار ترک خورده باعث میشود، کل دیوار فروریخته و در صحنه ای به یاد ماندنی مشاهده میشود که چند سرباز آلمانی نیز چون سربازهای آمریکایی پشت دیوار در حال استراحت هستند. حین این صحنه هر دو گروه تفنگهایشان را باالتهاب و اضطراب به سمت یکدیگر نشانه رفته و با داد و فریاد از یکدیگر میخواهند که اسلحه هایشان را روی زمین گذاشته و تسلیم شوند. داد و فریادها ادامه دارد تا اینکه گروه سومی وارد معرکه شده و از طبقه دوم ساختمان روبرو سربازهای آلمانی را هدف قرار داده و از پا در می آورند. کشتن، به نوعی شغل یک سرباز است. همان طور که شغل یک عکاس، گرفتن عکس و شغل یک تایپیست، تایپ کردن متون است. این مسئله به همین سادگیست. یک سرباز نباید نسبت به آنچه انجام میدهد شک و تردیدی داشته باشد. کشتن یک انسان به خودی خود یک امر بسیار مهم و قابل توجه است. یک عمل بسیار قبیح و یک فعل سرتاسر منفی. اما وقتی پای دفاع از ارزشها به میان می آید همین کشتن به یک فعل مثبت و عملی پسندیده مبدل میگردد.

نویسنده: یاسر محبوب

منبع: سه نقطه سرخط

دقایق آغازین فیلم، تماشاگر را با جنگی تمام عیار و خونین روبرو می کند که شاید در کمتر فیلمی توانسته آن را تجربه کند. دراین صحنه های تکان دهنده شما خود را درون مهلکه ای می بینید که خروج از آن به نظر غیر ممکن می رسد. گلوله ها و خمپاره هایی که پشت سر هم و بی وقفه بر سر سربازانی که در ساحل نرماندی پیاده می شوند، ریخته می شود و هیچ گونه فرصتی برای فکر کردن و تصمیم گیری باقی نمی گذارد؛ سربازان حتی نمی دانند که به کدام سمت باید بروند و پناه بگیرند. هر لحظه یکی بر زمین می افتد و یا عضوی را از دست می دهد، و آنچه که دیده می شود اجساد و اعضای قطعه قطعه شده روی ساحل است. دریا از خون کشته شدگان غوطه ور روی آن، تغییر رنگ داده؛ و حقیقتا جهنمی درست شده است ...

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/4-Saving-Private-Ryan.jpgشاید کسی جز اسپیلبرگ بزرگ نمی توانست چنین صحنه های نفس گیری را بسازد. پدر اسپیلبرگ نیز در جنگ چهانی دوم به عنوان متصدی بمب افکن حضور داشت و خاطرات خود را به او انتقال داده است. شاید همین موضوع از اصلی ترین دلایل علاقه مندی او به ساخت چنین فیلمیست. او پیش از نجات سرباز رایان، مستندی در مورد پیاده شدن سربازان آمریکایی در نرماندی ساخته بود، و با بازماندگان آن جنگ هم مصاحبه های خوبی را انجام داده بود که بی شک در ساخت نبردهای فیلم به او کمک وافری کرده است.

به نظر می رسد آنچه که باعث شده تا این دقایق ابتدایی اینقدر تاثیر گذار و واقعی جلوه کند، فیلمبرداری هوشمندانه و متفاوت «یانوسز کامینسکی» است. البته هنگام ضبط این سکانس ها، اسپیلبرگ به شدت روی فیلمبرداری حساس بوده و نظارت شدیدی روی آن داشته است.

در صحنه هایی، فیلم از هر کمدی خنده دار تر، و در برخی دیگر، از هر درامی تاثیر گذارتر می شود؛ و آنجا که پای جنگ به میان می آید، در قله ی این ژانر قرار می گیرد.

قسمت های اندک کمیک فیلم نه از لودگی ایجاد شده، و نه از دیالوگ های خنده دار؛ بلکه در موقعیت ایجاد می شوند. و خنده ها کاملا طبیعی و ناخود آگاه است. در واقع خندیدن در حالی که با وحشیانه ترین حالات انسانی سر و کار داریم، کاریست که تنها از اسپیلبرگ بر می آید؛ وقتی سربازی که ناگهان در برابر دشمن متوجه می شود که تیری در خشاب ندارد، و کلاه آهنی خود را به عنوان آخرین سلاح به سویش پرت می کند، واقعا شما را می خنداند. این در حالیست که تنها چند ثانیه قبل، در صحنه ای بسیار تاثیر گذار اشکتان در آمده است!

راجر ابرت در مورد این فیلم می گوید:«"نجات سرباز رایان" تجربه ی خارق العاده ایست. مطمئن هستم که خیلی از مردم با این فیلم خواهند گریست. اسپیلبرگ بهتر از هر کارگردانی پس از چارلی چاپلین در «روشنایی های شهر» می داند که چگونه تماشاگر را بگریاند. اما گریستن واکنشی ناقص است که به تماشاگر اجازه می دهد تا به وسیله آن از چنگت خارج شوند.»

منبع: ویکی پدیا (منبع اصلی نامشخص)

جنگ جهانی دوم هر چه فلاکت و مصیب بود، اما برای سینما یک موهبت و فرصت بود ! اگر به بسیاری از فیلم های شاخص تاریخ سینما دقت کنید می بینید که داستان بسیاری از آنها مستقیم یا غیر مستقیم ارتباطی با این جنگ دارد. یکی از درخشان ترین نمونه های اخیر، فیلم نجات سرباز رایان است که جزو چند کار خوب استیون اسپیلبرگ به شمار می آید. فیلم تازه است و هنوز کلاسیک نشده، اما ارزش های یک فیلم کلاسیک خوب را درست به جا آورده است و شکی ندارم که در گذر تاریخ جایگاه خوبی در تاریخ سینما برای خود پیدا خواهد کرد. فیلم را باید دوبله شده تماشا کرد چرا که بسیاری از جذابیت آن در دیالوگ های آن نهفته است پس اگر قبلا فیلم را با زبان اصلی دیده اید و خوشتان نیامده، پیشنهاد می کنم که یکبار دیگر آنرا با دوبله زیبای فارسی ببینید.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/15-Saving-Private-Ryan.jpgدر سکانس ابتدایی فیلم، پیرمردی را می بینم که در گورستان شهدای جنگ راه می رود. خانواده او، بچه ها و نوه هایش با فاصله به دنبالش می آیند. او در میان هزاران قبر همشکل، به دنبال قبر خاصی می گردد و پس از پیدا کردن آن، با نگاهی اندهگین به نام روی آن خیره می شود و خاطرات گذشته خود را به یاد می آورد .... دوربین به او نزدیک می شود و ما چهره او را می بینیم که کم کم تاریک می شود ... ( فید آوت ) .... صحنه روشن می شود و ساحل یک دریا را می بینیم که پر از موانع و سنگرهای نظامی است .. .به نظر می رسد صبح بسیار زود باشد ...ناگهان نوشته ای زیر تصویر حک می شود: ششم ژوئن 1944 - ساحل اوماها - فرانسه - ( یک فلش بک زیبا ) - انبوهی سرباز در حال نزدیک شدن به ساحل هستند که دوربین به یکی از آنها نزدیک می شود. او همان پیرمرد 50 سال پیش ماست.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/40-Saving-Private-Ryan/40-Saving-Private-Ryan/16-Saving-Private-Ryan.jpgاگر کسی فیلم را با زبان اصلی ببیند در حالیکه مفهوم داستان و گفتگوها را نفهمد، فقط از صحنه های اکشن فیلم لذت خواهد برد اما در واقع داستان اصلی این فیلم در مورد یک معلم مدرسه است که دست تقدیر او را کاپیتان جان میلر کرده و در این میدان جنگ قرار داده است. در حقیقت سرجوخه رایان که همه به دنبال او هستند مگ آفینداستان است و اصل ماجرا چیز دیگری است. برای اینست که نسخه دوبله را پیشنهاد می کنم.

منبع: کافه کلاسیک

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
درصورت بروز هرگونه مشکل و یا ارائه پیشنهاد و انتقاد، ما را از طریق لینک زیر در جریان بگذارید. باتشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 621
  • کل نظرات : 54
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 410
  • آی پی امروز : 87
  • آی پی دیروز : 126
  • بازدید امروز : 332
  • باردید دیروز : 233
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,168
  • بازدید ماه : 4,015
  • بازدید سال : 27,805
  • بازدید کلی : 1,138,510
  • کدهای اختصاصی
    جدول فروش فیلم ها
    فیلم (هفتــــــــگی) فروش
    Think Like a Man Too$29.2 M
    22 Jump Street$27.5 M
    Dragon 2 $24.7 M
    Jersey Boys$13.3 M