loading...
دانلود و نقد فیلم | اخبار سینمای جهان
admin بازدید : 1443 شنبه 20 خرداد 1391 نظرات (0)

 

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/2-Paths-of-Glory.jpg

کارگردان :Stanley Kubrick 

نویسنده : Stanley Kubrick

 

 

 

 

بازیگران: Kirk Douglas, Ralph Meeker ,Adolphe Menjou

جوایز :

برنده اسکار:

-

نامزد اسکار:

-

خلاصه داستان :

بی فایدگی و ناکارامد بودن در سنگر ارتش فرانسه در جنگ جهانی اول مشهود است و واحد فرماندهی هم این مسئله را به خوبی میداند و باید کاری کند که شکوه و عظمت کشور و ارتش حفظ شود. به همین دلیل یک حمله غیر ممکن تدارک دیده می شود تا کمی از خاک تصرف شده توسط دشمن را باز پس گرفته شود. سربازان از ادامه حمله که به نظر آنها غیر ممکن است امتناع می کنند و ارتش هم برای جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی از دستورات به پای میز محاکمه می کشاند..

DOWNLOAD FILM

استنلی کوبریک با راهای افتخار نه تنها توانست خود را به عنوان اصلی ترین فیلمساز تجاری نسل خود معرفی کند بلکه خود را به عنوان یک استعداد جهانی هم مطرح کرد. این داستان تراژیک از جنگ جهانی اول، که بر اساس رمانی از هامفری کاب نوشته شده، پس از پخش جهانی بلافاصله با آثار کلاسیکی مثل راه پیمایی بزرگ و در جبهه ی غرب خبری نیست مقایسه شد. اما بین این درام اعتراضی و احساسی درباره ی شکست فجیع یکی از عملیات ارتش فرانسه و دادگاه نظامی ای که برای بررسی آن برگزار شد و داستان آن فیلم های کلاسیک که روایتی درباره ی معصومیت از دست رفته حاصل از وحشت جنگ است، تفاوت بسیار زیادی وجود دارد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/20-Paths-of-Glory.jpgراه های افتخار، برخلاف تمام فیلم های جنگی آن دوران، توجهش را به طور مساوی، هم معطوف افسران بالارتبه و هم سربازان معمولی میکند که این نوع نگاه باعث شده تصویری پیچیده، از جنگی ارائه شود که علاوه بر میدان های جنگ، درجلسات رسمی افسران بالارتبه هم اتفاق می افتد. این فیلم که خیلی بیشتر از یک فیلم ضد جنگ معمولی است، معنای واقعی کلماتی مانند "شجاعت" و "بزدلی" را بررسی میکند و با دقتی فوق العاده به واکاوی خصوصیاتی مانند ترس، غرور و دروغ گویی، که موتورهای اصلی ماشین جنگ اند، میپردازد.

پلات داستان بسیار ساده است. ژنرال میرای از خود راضی و جاه طلب (جورج مکردی)، توسط ژنرال ارشدش، برولارد (آدولف منجو) مطلع می شود که به عنوان افسر ارشدی انتخاب شده، که وظیفه دارد سنگر نفوذ ناپذیری از آلمان ها را تسخیر کند. اگر نیروهای میرا پیروز شوند، او ترفیع خواهد گرفت. میرا هم دستور حمله ای همگانی توسط نیروهایش به سنگر آلمان ها میدهد، بدون اینکه به نصایح اطرافیانش که این کار را خودکشی میدانستند توجهی کند. این حمله که به شکست فجیع نیروهای فرانسوی می انجامد میرا را خشمگین کرده و او خواستار تشکیل دادگاهی نظامی برای محکوم کردن سربازان ترسو، در روز بعد از عملیات می باشد. از هر اسکادران یک نفر برای شرکت در دادگاه انتخاب میشود. کلنل دکس(کرک داگلاس) که یکی از افسرانی است که در حمله شرکت داشته، به علت ناراحتی از وضعیت نا امیدانه ای که سربازانش با آن مواجه شده اند، برای دفاع از افرادش در دادگاه حاضر می شود. دکس که وکیل ماهری در دفاع از حقوق غیر نظامیان است، با فصاحت تمام از سربازانش دفاع میکند اما نمی تواند از نتیجه ای که از ابتدا برای این دادگاه در نظر گرفته شده جلوگیری کند، اگرچه به صورتی کاملا اتفاقی اطلاعاتی مهمی در اختیار دکس قرار می گیرد که در آخرین لحظه نقشه ی میرا را خنثی میکند.

کوبریک با استفاده از کرک داگلاس (با بازی ای بسیار منظم) که برای اجرای عدالت مبارزه میکند، به وضوح نشان می دهد که دکس قهرمان فیلم است. اما در عین حال کوبریک عنصری از تردید هم در فیلم قرار میدهد. آیا دکس واقعا و از ته قلب افسری احساساتی، بی ریا، "خوب" و کاملاً متفاوت با "پیرمرد های شیطان صفتی" است که از آن ها بیزار است؟ شاید دکس شجاع و رک گو باشد، اما اینکه فکر می کند تنها ظاهری از "حقیقت" و "عدالت" ممکن است کمی ازاین جنون سازمان یافته ی جنگ بکاهد، بیش از اندازه ساده لوحانه نیست؟

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/17-Paths-of-Glory.jpgرفتار های این جنون در تمام تصاویر زیبا، سرد و خشک کوبریک که گاهاً حالت تصاویر خبری هم میگیرند، کاملا مشخص اند. سکانسی که دوربین با حالتی دراماتیک درون خاکریزها را می پیماید (بخش سوم) به حق، بسیار مشهور شده است. اجرایی که کوبریک از حمله دارد به تنهایی با بهترین کارهای ولز (زنگ های نیمه شب)، کووروساوا (آشوب) و آیزنشتاین (الکساندر نوسکی) قابل مقایسه است. این وحشت گل آلود و کثیف، هوشمندانه با فضای زیبای کاخی که دادگاه نظامی در آن برگزار می شود در تضاد قرار میگیرد. اگرچه کوبریک نشان می دهد که هر دو پس زمینه، یکی وحشی و دیگری متمدن، در واقع با هم تفاوتی ندارند.

بازی داگلاس اگرچه مرکزیتی مناسب با روند فیلم دارد، اما همه ی فیلم نیست. جورج مکردی و آدولف منجو که همیشه نقش سربازان کهنه کار را بازی میکردند، با اجرای هوشمندانه ی شخصیت های مارتینت میرا و ژنرال ارشد او برولارد، کارنامه ی بلند هنری خود را کامل کردند. رالف میکر و جوزف ترکل و تیموتی کری هم در نقش سربازانی محکوم به نابودی، عالی هستند. وین موریس در نقش گروهبانی به شدت ترسو، امیل میر در نقش کشیش و سوزان کریستین (که بعدا همسر کوبریک شد) در نقش دختر آلمانی اسیر شده، بازی هایی قاطع داشتند.

کوبریک بعد ها در دیگر فیلم هایش مثل بری لیندن، غلاف تمام فلزی و دکتر استرنج لاو به صورتی پیچیده تر وارد جزییات مسایل جنگ شد. اما با وجود گذشت بیش از سی سال* راه های افتخار هنوز یکی از قدرتمند ترین و شفاف ترین آثار سینمای جنگ است.

*چنانچه در عنوان هم ذکر شده این مقاله در سال 1989 نوشته شده است.

منتقد: دیوید ارنشتاین

ترجمه: زرتشت کاشفیان

منبع: فیلمروز

« راه های افتخار» نخستین اثر مهم «استنلی کوبریک» است که به طور جدی وبه شكلی بسیار زیبا به بیان تفكرات و دغدغه های خود می پردازد. این فیلم اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته (همفری كاب) كه كوبریك آن را در سال (۱۹۵۷) ساخت. این فیلم به علت مایه های ضدجنگ اش از فیلم های مهم ضدجنگ تاریخ سینما نیز به حساب می آید. داستان فیلم تلخ و گزنده است.

فیلم داستان سه سرباز بیگناه را روایت می کند.که به جرم بزدلی و گناه نکرده به میز محاکمه و بعد به سمت جوخه مرگ کشانده می شوند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/19-Paths-of-Glory.jpgیک هنگ از ارتش فرانسه در جنگ جهانی اول در یکی از نبردهای سنگین، شکست سختی می خورد! در این بین، سه تن از سربازان این هنگ که بی گناه هستند، انتخاب می شوند و به دادگاه نظامی فرستاده می شوند تا گناه این شکست را به عهده بگیرند! در نهایت آن سه سرباز به جوخه اعدام سپرده می شوند. آنها قربانی بی عدالتی ای می شوند که «جنگ» مسبب آن است.

راه های افتخار فیلمی است در مورد انسان ها و روابط شان با یكدیگر در بستری به نام جنگ. فیلم کوبریک نشان دهنده نابودگر بودن پدیده جنگ حتی به دور از جبهه ها نبرد می باشد.

در واقع موضوع جنگ در این فیلم تنها جولان گاهیست برای بیان دیدگاه های تلخ اندیشانه كوبریك نسبت به انسان معاصر . ما در تمام مدت فیلم هیچ یك از سربازان دشمن را نمی بینیم و فیلم تنها در جبهه خودی می گذرد, در واقع جنگ اصلی در همین جبهه خودیست كه اتفاق می افتد. فرماندهانی كه در قصرهای خود نشسته اند وبر سر جان انسان های بی گناهی كه به عنوان سرباز در خط مقدم جنگ شركت دارند معامله می كنند.راه های افتخار راوی از بین رفتن روابط سالم انسانی وجایگزینی رفتار های حیوانی و غیر انسانیست. نگاه كوبریك در این فیلم نگاهی به شدت انسان شناسانه و تلخ است. با وجود اینكه اتفاقات این فیلم در زمان جنگ جهانی دوم می گذرد اما در واقع برای این فیلم زمان ومكانی مشخص نمی توان در نظر گرفت زیرا این روابط سیاه همیشه و در همه جای دنیا وجود دارند.

کوبریک در این فیلم تمام هنر خود در فیلم سازی را به کار برد که داستانی بسیار زیبا و تراژیک را به ثمر برساند و دست های پشت پرده در سیاست و جنگ را در این فیلم به زیبایی نشان دهد.

منابع: هنر هفتم، بی خوابی

داستان فیلم:

زمستان 1916 است و ارتش آلمان درست بیرونِ دروازه های پاریس، مقابل نیروهای فرانسوی در سنگرهایشان، در گل گیر کرده است. اگرچه تلفات بالا نیست ولی خاکی هم تسخیر نمی شود. در حالی که فشار از سوی سیاستمدارها بالا گرفته تا به هر ترتیب، پیشرفت هایی در جبهه جنگ صورت گیرد، دو ژنرال خودمحور فرانسوی، برولار (آدولف منژو) و میرو (جرج مک کردی) نقشه حمله ای را طرح می ریزند که از همان ابتدا محکوم به شکست است. سرهنگ دکس (کرک داگلاس) به این فرمان اعتراض می کند ولی می داند که اعتراض اش راه به جایی نمی برد. در شب حمله، دکس، سروان روژه (وین موریس) را به اتفاق گروهبان پاریس (رالف میکر) و سرباز وظیفه لوژن (کن دیبس) به مأموریت شناسایی می فرستد. روژه وحشت کرده و با پرتاب نارنجکی باعث مرگ لوژن می شود. پاریس مصمم است تا این موضوع را گزارش دهد. روز بعد، کشتار وحشتناکی راه می افتد و نیروهای دکس، بلافاصله پس از بیرون آمدن از سنگر، به مسلسل بسته می شوند. وقتی آخرین نفرات، گیج و آشفته به سنگرهایشان عقب نشینی می کنند، میرو آن ها را می بیند و فرمان می دهد تا به رویشان آتش گشوده شود. این فرمان نشنیده گرفته می شود. این جاست که میرو فرمان می دهد تا همه آن ها را به خاطر نافرمانی، تیرباران نمایند. دکس از این موضوع تکان خورده، اما ژنرال پیر را باید یک جوری آرام کرد. از هر لشکر، سه نفر را «همین طوری» انتخاب می کنند تا در دادگاه نظامی محاکمه شوند. در دادگاهی صحرایی، دکس از آن ها در مقابل داستانی انتقام جو (ریچارد آندرسن) دفاع می کند. حکمی که صادر می شود، یک مضحکه است. در حالی که لحظه تیرباران نزدیک می شود، دکس به این امید که بتواند رأی برولار را تغییر دهد، او را تهدید می کند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/4-Paths-of-Glory.jpgاستنلی کوبریک ( Stanley Kubrick) کارگردان و تهیه‌کنندهٔ آمریکایی از بهترین کارگردانان جهان در قرن بیستم به حساب می‌آید. بیشتر فیلم‌های کوبریک اقتباسات ادبی هستند. فیلمهای کوبریک معمولا جنجالی و همینطور مورد ستایش منتقدان واقع شده‌اند. کوبریک به دقیق بودن و به نمایش درآوردن همه جزئیات دقیق در فیلمهایش معروف بود. به همین علت روش او در فیلمسازی کند و طولانی بوده، تا آنجا که گاهی میان دو فیلم او سالها وقفه می‌افتاده‌است. او در طول ۴۸ سال فعالیت در حیطه کارگردانی تنها ۱۳ فیلم بلند ساخت. سبک‌های گوناگون فیلمهایش و انزوای او چه در روش فیلمسازی و چه در مورد شخصیت فردی وی، او را مشهور ساخته‌است. استنلی کوبریک یکی از معدود کارگردانان کمالگرا در تاریخ سینما به شمار می‌آید. او و اورسن ولز، دو نابغه دنیای سینما شناخته می‌شوند.

کوبریک در سال 1957 از روی رمان همفری کاب، فیلم راه های افتخار را ساخت. یکی از تحلیل گران سینما درباره این فیلم گفته : « کوبریک وقتی دوربین خود را بی باکانه بر دامنه ها قرار می دهد و کشتار یک لشکر را ثبت می کند، از آن به مانند سلاحی استفاده می کند». راه های افتخار فیلم بسیار موفقی بود، درباره فساد و خیانت در اداره یگان های نظامی. گروهی از سربازان در یک حمله جنگی شکست خورده اند و حال باید به دنبال مقصر گشت. در این میان فرمانده نظامی که خود مقصر است، دو سرباز بیگناه را به جرم کم کاری و مسببین این شکست به اعدام نظامی محکوم می کند و سرگروه آنها با بازی کرک داگلاس ( Kirk Douglas ) هر چه تلاش می کند، نمی تواند آنها را نجات دهد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/5-Paths-of-Glory.jpgژانرال پیر، با خشم و نفرت، بر سر شخصیت کرک داگلاس فریاد می زند: «تو یه ایده آلیستی!» این جمله ژنرال می توانست به جای داگلاس، خودِ کوبریک را خطاب قرار دهد که معتقد بود فیلمی که درست حرف اش را بزند، می تواند قلب و ذهن بیینده را تسخیر کند. راه های افتخار شهرت و اعتبار برای کوبریک جوان به ارمغان آورد و به نخستین بخش از سه گانه ضدجنگ اش تبدیل شد که بعداً با دکتر استرنج لاو (1964) و خشاب تمام فلزی (1987) تکمیل گردید. در بین این ها، راه های افتخار براساس مستندات تاریخی ساخته شد؛ ولی داستانش چنان وحشتناک و غیرقابل تصور است که به هجویه ای تلخ و سیاه می ماند. وقتی از کرک داگلاس خواسته شد به جمع بازیگران فیلم بپیوندد، به کوبریک گفت: «استنلی، فکر نمی کنم این فیلم یک سنت هم بفروشد؛ ولی باید بسازیمش». حرف داگلاس در مورد فروش ناچیز فیلم، درست از آب درآمد، اما در عوض، یک موج ضد جنگ بین المللی به راه انداخت. فرانسه چنان از توصیف مفتضحانه ارتش و نظام اش به خشم آمد که نمایش فیلم، 18 سالی در کشوری که می گوید: «همه چیز مجاز است»، ممنوع بود. آکادمی اسکار نیز ظاهراً از فرانسوی ها خط گرفت: با وجود فیلمنامه بی نظیر و احتمالاً بهترین هنرنمایی کرک داگلاس در تمامی زندگی حرفه ای اش، فیلم حتی در یک رشته نیز نامزد اسکار نشد؛ شاید به این خاطر که جیم تامپسون، یکی از نویسندگان فیلمنامه، عضو سابق حزب کمونیست آمریکا، نام اش در فهرست سیاه سناتور مک کارتی آمده بود. بی شک، کسی نمی توانست کوبریک را به کاری دن کیشوتی متهم کند. نیازی نبود: موجودات دغل بازی که هدف قرار داده بود جلوی خانه اش به صف بودند.

حاشیه ها:

- در ابتدا ریچارد برتون و جیمز میسون برای بازی در نقش سرهنگ دکس انتخاب شده بودند. کوبریک، بعد از در نظر گرفتن جیمز میسن و ریچارد برتون برای ایفای نقش اصلی، با گریگوری پک تماس گرفت، که نقش کلنل دکس را می خواست ولی قبلاً قول بازی در فیلمی دیگر، دست و پایش را بسته بود. سپس، همین نقش به کرک داگلاس پیشنهاد شد که قرار داد برادوی خود را به هم زد تا در فیلم کوبریک بازی کند. تا آن زمان گریگوری پک نیز آماده بازی در فیلم بود ولی دیگر کمی دیر شده بود.

- در جریان فیلمبرداری، استنلی کوبریک با کریستین کوبریک (آن زمان کریستین هارلن) که (خواننده زیبای آلمانی در سکانس کاباره که اجرای خوانندگی انتهای فیلم را بر عهده داشت) آشنا شد. او از دومین همسر خود جدا شده بود و با استنلی ازدواج کرد و تا پایان عمر او یعنی سال 1999 همراه او بود.

- نام فیلم از مرثیه ای اثر توماس گری، گرفته شده که می گوید:" راه های افتخار شما را هدایت می کند اما به گودال"

- این فیلم در اسپانیا نیز بخاطر نگرش ضد نظامی اش از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال 1986 در حالیکه 11 سال از مرگ فرانکو می گذشت منتشر شد.

- در آلمان بخاطر حفظ روابط با فرانسه به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد.

- نمایش این فیلم بخاطر ترسیم چهره منفی از ارتش فرانسه، در این کشور ممنوع شد. در اسپانیا نیز بخاطر نگرش ضد نظامی اش از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال ۱۹۸۶ در حالیکه ۱۱ سال از مرگ فرانکو می گذشت منتشر شد. در آلمان بخاطر حفظ روابط با فرانسه به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد.

- فیلم در نزدیکی اردوگاه مرگ داخائو فیلمبرداری شد.

- کوبریک به استودیو قول پایانی خوش را داده بود و آن را زیر پا گذاشت.

صحنه فراموش نشدنی

سربازهای بی گناه (آرنو، پاریس و فرول) که به مرگ محکوم شده اند، به غذایشان لب نمی زنند و شبی وحشتناک را صبح می کنند. بازدیدی از سوی کشیش دوپره، لوژون را به خشم می آورد. لوژون به کشیش حمله می کند، آرنو به میان شان می پرد و مشتی به لوژون می زند. آرنو به پشت می افتد و استخوان جمجمه اش می شکند. صبح با بانگ خروسی فرا می رسد. نگهبان ها وارد سلول می شوند تا سربازها را تا مرگ بدرقه کنند. آرنو را باید به برانکاری ببندند و حمل کنند. پاریس سعی دارد خود را کنترل نماید ولی سرانجام به گریه می افتد. به او یادآوری می کنند که خبرنگارها نیز در محل حضور دارند؛ آیا می خواهد همسر و فرزندش باخبر شوند که سربازی بزدل بوده است؟ این باعث می شود پاریس قدری خود را جمع و جور کند ولی فرول تسکین ناپذیر است. آن ها سرانجام به پای چوبه هایی می رسند که برایشان آماده کرده اند. برانکار آرنو را به یکی از آن می بندند و افسری کشیده ای به او می زند؛ ژنرال ها می خواهند موقع تیرباران، به هوش باشد. فرول به پدر دوپره می چسبد تا این که با چشم بندی چشم اش را می بندند. در حالی که حکم نهایی قرائت می شود، تعداد زیادی از مقامات عالی رتبه نظامی شاهد مراسم اند. جوخه، آماده آتش است. طبل ها خاموش می شوند؛ سپس، در حالی که صدای گلوله سکوت صبحگاهی را در هم می شکافد، پرنده ها از وحشت از روی شاخه به پرواز درمی آیند.

منبع:نشریه دنیای تصویر شماره 196

نویسنده: احسان تحویلیان

 

راه‌های افتخار فیلمی است كه به گوشه كوچكی از جنگ جهانی اول و آدم‌های درگیر در آن می‌پردازد، و در عین حال از معدود فیلم‌هایی هم هست كه بدون آن‌كه تأكید خاصی بر دشمن داشته باشد، دوربین در یك‌سوی جبهه قرار می‌گیرد و می‌كوشد تضاد و تعارض، و دوست و دشمن را در همان‌سو جست‌وجو كند و به بررسی و واگویی آن بپردازد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/6-Paths-of-Glory.jpgنگاه كوبریك به جنگ جهانی اول از موضعی انتقادی است. او البته به نفسِ خود این جنگ كه مهین‌پرستانه است یا استعماری، حق است یا ناحق و انسانی است یا غیرانسانی نمی‌پردازد، بلكه با متمركز كردنِ نگاه خود به یكی از دو سوی متخاصم ـ كه ظاهراً برای او تفاوتی هم نمی‌كرده كه كدام‌یك از طرفین درگیر باشد ـ به موضوع‌هایی می‌پردازد كه حق و ناحق و انسانی و غیرانسانی در آن آشكارا به‌نمایش گذاشته می‌شود.

همان‌طور كه‌ از فیلم‌ راه‌های افتخار هم‌ برمی‌آید یكی‌ از موضوع‌های‌ مورد علاقه كوبریك‌ نشان‌ دادن‌ِ ستیزه‌جویی‌ و بی‌نظمی‌های‌ درون‌ جامعه‌ بشری‌ است‌. به‌عبارت‌ دیگر، ستیزه‌گری‌ِ آدم‌ها، در اكثر فیلم‌های‌ كوبریك‌ دارای‌ اهمیتی‌ اساسی‌ است‌. در نزد او، هر چه‌ آدم‌ها در انجام‌ و اِعمالِ خشونتِ مورد نظرِ خود آزادتر باشند، سرزنده‌تراند (كه‌ مثالش‌ فیلم‌ِ پرتقال‌ كوكی‌ او است‌)، و هرگاه‌ به‌ آن‌چه‌ مورد نظرشان‌ است‌ دست‌ یابند، یا ناگزیر به‌ رعایت‌كردن‌ِ نوعی‌ نظم‌ شوند، گویی‌ در قفسی‌ طلایی‌ گرفتار می‌آیند و دچار غم‌ و رخوت‌ و ازخودبیگانگی‌ می‌شوند (كه‌ شاهد مثالش‌ فیلم‌ِ باری‌ لیندون‌است‌)؛ خشونت‌ِ مورد نظرِ كوبریك‌ درراه‌های افتخار آمیخته‌ای‌ است‌ از این‌دو نوع ‌خشونت‌ و ستیزه‌گری‌.

راه‌های افتخار فیلمی است كه به گوشه كوچكی از جنگ جهانی اول و آدم‌های درگیر در آن می‌پردازد، و در عین حال از معدود فیلم‌هایی هم هست كه بدون آن‌كه تأكید خاصی بر دشمن داشته باشد، دوربین در یك‌سوی جبهه قرار می‌گیرد و می‌كوشد تضاد و تعارض، و دوست و دشمن را در همان‌سو جست‌وجو كند و به بررسی و واگویی آن بپردازد.

نگاه كوبریك به جنگ جهانی اول از موضعی انتقادی است. او البته به نفسِ خود این جنگ كه مهین‌پرستانه است یا استعماری، حق است یا ناحق و انسانی است یا غیرانسانی نمی‌پردازد، بلكه با متمركز كردنِ نگاه خود به یكی از دو سوی متخاصم ـ كه ظاهراً برای او تفاوتی هم نمی‌كرده كه كدام‌یك از طرفین درگیر باشد ـ به موضوع‌هایی می‌پردازد كه حق و ناحق و انسانی و غیرانسانی در آن آشكارا به‌نمایش گذاشته می‌شود.

درواقع آن‌طور كه منتقدی به‌نامِ الكساندر واكر در نقدی قدیمی بر این فیلم نوشته:راه‌های افتخار نگاهی واقع‌گرایانه ـ و نه تبلیغاتی ـ به جنگ جهانی اول دارد. با وجود این فیلمی ضدجنگ نیست؛ اما وحشتِ جنگ را تصویر می‌كند. مهم‌ترین و محوری‌ترین شخصیتِ فیلم ـ یعنی سرهنگ داكس ـ فرمان‌هایی را اجرا می‌كند، كه پیشاپیش محكوم به شكست و تحمل خسارات و تلفات فراوان است؛ اما با وجود این او فرمانِ مافوق‌هایش را اجرا می‌كند؛ اگر چه به‌لحاظ رأی و نظر شخصی به آن‌ها اعتراض دارد.

كوبریك تعمداً جنگ جهانی اول را برای موضوع فیلمش انتخاب می‌كند، كه یكی از بدون انگیزه‌ترین و بی‌اساس‌ترین جنگ‌های طولانی و گسترده تاریخ بشریت بود، و تقریباً هیچ نتیجه‌ای به‌بار نیاورد، مگر آماده كردنِ جهان برای وقوع جنگ جهانی دوم.

راه‌های افتخار داستانِ دو نوع جنگ، دو نوع سرباز، دو نوع جبهه و دو نوع نگاه به فرماندهی جنگ و سربازانِ تحت فرمان است، و كوبریك قبل از آن‌كه داستانِ خود را كاملاً بپردازد، از همان صحنه‌های نخست فیلمش نظر و موضع خود را درباره سربازان و فرماندهان‌شان روشن می‌سازد، و به كنكاش و جست‌وجو در لایه‌های مختلف روابط انسانی می‌پردازد. (مكث كوتاه) راه‌های افتخار را از این بابت با فیلمِ در جبهه غرب خبری نیست مقایسه كرده‌اند، كه كم‌تر از سه دهه قبل از راه‌های افتخار لوییس مایلستون در سال 1930 ساخت، و تصویری خشن و فاجعه‌آمیز از جنگ جهانی اول و زندگی به‌هدر رفته آدم‌ها در آن نشان داده می‌شود.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/7-Paths-of-Glory.jpgآن‌طور كه از موضع و منظر نگاه كوبریك می‌بینیم، فرماندهان و فرمانبران درراه‌های افتخار رابطه‌ای مبتنی بر اطاعت كوركورانه با یك‌دیگر دارند، و نظامیان مافوق حتی به بهای كشتار و قتل‌عامِ زیردستان‌شان می‌پذیرند حمله‌ای را سازماندهی كنند، كه شكستِ محتوم آن از پیش آشكار است. از این لحاظ در نزد كوبریك، «راه‌های افتخار» را نه آن سربازان و فرماندهانی كه برای فتح تپه خود را به قتلگاه می‌سپارند، بلكه آن سه سربازی می‌پیمایند كه با همه ضعف‌های انسانی خود جلو جوخه اعدام می‌ایستند، و به ناحق كشته می‌شوند. توضیح دیگر این حرف این است كه در نزد كوبریك «راه‌های افتخار» به‌جایی جز گورستان ختم نمی‌شود. (مكث بلند).

كوبریك از همان نخستین صحنه‌های افتتاحیه فیلمش ستاد فرماندهی فرانسوی‌ها را قصر باشكوهی با دیوارهای بلند قرار می‌دهد كه آراستگی و مجلل بودنِ معماری و اسباب و اشیای «باروك»وار آن در تعارض با دهلیزهای تو در تو و پناه‌گاه‌هایی است كه سربازان در جبهه در آن‌جا سنگر گرفته‌اند. به‌تعبیری قصری كه نخستین بار ژنرال برولار و ژنرال میرو یك‌دیگر را در آن‌جا ملاقات می‌كنند، همچون قلعه خون‌آشام در فیلم‌های موسوم به «سینمای وحشت» است. بنابراین اگر گروهی از تماشاگرانِ فیلمِ كوبریك چنین تصوری درباره ستاد فرماندهی ارتش فرانسه داشته باشند، چرا نبایستی ژنرال میرو و ژنرال برولار در نظر آن‌ها همچون خون‌آشام جلوه نكنند؟ و اگر قلعه وهم‌آلودِ محل سكونتِ خون‌آشام نشانه‌ای از انحطاط و زوال است، آیا شباهت قصر فرماندهی به قلعه خون‌آشام نمی‌‌تواند جلوه‌ای از بی‌رحمی و شقاوت فرماندهانی باشد كه تصمیم‌های جاه‌طلبانه‌شان در مورد هست و نیست یا مرگ و زندگی سربازان شكلی هیولاگونه دارد؟

وقتی دو ژنرال به سادگی در مورد زندگی و مرگ صدها سربازِ هوطنِ خود سخن می‌گویند در میان اشیای قصر قدم می‌زنند، و دوربین با دنبال كردنِ آن‌دو به نمایش جلوه‌هایی از دلبستگی‌ها ظاهری آن‌ها می‌پردازد، كه در عین حال گویای گمراهی و زوال اخلاقی آن‌دو هم هست. این حركت را می‌توان در تعارض با حركت سرهنگ داكس دانست كه با گام‌هایی استوار از سنگرهای دهلیزمانند و تو در تو عبور می‌كند و پیشاپیشِ سربازانش برای فتح تپه یورش می‌برد. درواقع تزیینات «باروكِ» قصر با سختی و خشونت سنگرهای خاكی فضایی پررنج و عذاب ایجاد كرده است كه قربانیان آن سربازانِ بی‌گناهی هستند كه اگر از سنگر خارج بشوند كشته می‌شوند، و اگر هم از فرمان تمرد بكنند و در سنگر بمانند به جوخه اعدام سپرده خواهند شد.

دوربین كوبریك در راه‌های افتخار، همچون خود او نگاهی اخلاقی به موضوع و ماجراها و آدم‌ها دارد. اگر دوربین در صحنه‌های قصرِ باروك با حركت‌های دورانی بر انحرافِ دو فرمانده جاه‌طلب تأكید می‌كند، در صحنه‌های سنگر، جز این‌كه در دهلیزهای مرگبار و سردرگم به حركت درآید راه دیگری ندارد.

همان‌گونه كه در نگاه كوبریك بین داكس و سربازانِ سنگرنشین تفاوت و شكافی وجود ندارد، دوربین نیز آن‌ها را همسطح و همتراز یك‌دیگر نشان می‌دهد. دست‌كم دوربینِ گئورك كروزه، فیلم‌بردار راه‌های افتخار، دو بار طول سنگر را در حركتی طولانی می‌پیماید: یك‌بار به همراه ژنرال میرو، كه سربازان را به شكلی توخالی ترغیب و تشویق می‌كند، و حركت دوربین نیز بر سیاه‌كاری رفتارِ او صحه می‌گذارد، و بار دوم موقعی كه سرهنگ داكس با گام‌های استوار، اما بی‌هیچ گونه شور و هیجانی در چهره‌اش از میان ردیف سربازان عبور می‌كند و جلوتر از همه آن‌ها از نردبان بالا می‌رود تا افراد تحت فرمانش را برای رسیدن به تپه هدایت كند. حركت دوربین در بار دوم كمك می‌كند تا صلابت و عزمِ جزمِ داكس به شكل درخشان‌تری به‌چشم بیاید.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/16-Paths-of-Glory.jpgدرواقع كوبریك ستیزی واقعی میان فرماندهانِ ارشد ارتش را با سربازان نشان می‌دهد، و از دوربینِ گئورك كروزه سلاحی می‌سازد كه متهورانه در جبهه نبرد همه چیز را نشانه می‌رود و سازش‌ناپذیر عمل می‌كند. به‌عبارت دیگر، تصویری كه كوبریك از میان دود و گِل و لای از سربازانِ كشته شده نشان می‌دهد، راه‌های افتخار را در رده فیلم‌های »سینمای سیاه جنگ» قرار داده است؛ سینمایی كه برای چنین جنگ‌هایی ارزش‌های میهنی و استقلال‌طلبانه قایل نیست، و جز تباهی و مرگ و زایل كردن ارزش‌های انسانی چیز دیگری در آن نمی‌بیند. كوبریك بعدها همین نوع نگاه را در فیلمِ غلاف تمام فلزی نیز گسترش و توسع داد، و خشونت و سبوعیت در جنگ و صدور فرماین غیرمسئولانه فرماندهان را كه منجر به به‌خون غلتیدنِ سربازان بی‌گناه می‌شود محكوم كرد.

آن‌طور كه كوبریك شخصیت‌های فیلمِراه‌های افتخار را به‌ما معرفی می‌كند، از نظر ژنرال میرو سربازان فقط به‌كارِ كشته شدن می‌آیند، خواه با گلوله دشمن و خواه با گلوله نیروهای خودی. برای همین است كه وقتی گروهی از سربازان از پیشروی به سوی تپه امتناع می‌كنند، ژنرال میرو به فرمانده توپ‌‌خانه خودی دستور می‌دهد تا آن‌ها را با شلیك گلوله از سنگرهای‌شان بیرون بكشاند؛ و وقتی موفق به اجرای حكم خود نمی‌شود ابتدا دستور می‌دهد كه صدها سرباز محاكمه و اعدام شوند، و سپس با اصرار و دوراندیشی ژنرال بورلار تعداد سربازان را به ده‌ها و سرانجام یك نفر از هر گروهان و در نهایت سه نفر تقلیل می‌دهد. او و ژنرال بورلار معتقداند سربازها همچون كودكانی هستند كه برای برقرار كردن نظم در صفوف آن‌ها گاهی هم بایستی تنبیه شوند، و این تنبیه می‌تواند اعدام كردنِ یكی یا چند نفر از آن‌ها باشد. به‌یاد بیاوریم كه سرهنگ داكس ـ به‌عنوان تنها فرماندهی كه فاصله‌ای با سربازانش ندارد ـ تنها مقامِ ارشدی است كه در حمله‌ای خونین افرادش را به‌سوی تپه هدایت می‌كند، و خود همچون آن‌ها زیر شلیك گلوله پیاپی دشمن قرار می‌گیرد، اما تنها فرمانی كه ژنرال میرو از درون پناهگاه صادر می‌كند خطاب به فرمانده توپ‌خانه فرانسه برای آتش گشودن بر سربازانِ خودی است.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/15-Paths-of-Glory.jpgجایگاه دوربین در صحنه‌های دادگاه نظامی به نماها منطقی هندسی و غیرقابل انعطاف داده است، كه همچون پاسخِ روشنِ 2 در 2 حكمِ از پیش تعیین‌شده دادگاه درباره سربازانِ بخت‌برگشته را پیشاپیش آشكار می‌سازد. اگر منطقِ ریاضی ژنرال میرو، كه محاسبه‌اش برای فنح تپه غلط از كار درمی‌آید؛ زیرا برخلاف تصورِ او بیش از 25 درصد سربازان قبل از رسیدن به تپه كشته می‌شوند، منطق هندسی او در دادگاه صحرایی پاسخ می‌دهد و سربازان بی‌گناه به جوخه اعدام سپرده می‌شوند. (مكث) توضیح دیگر این حرف این است كه كوبریك در فصلِ دادگاه نظامی، برای نشان دادنِ مسخره بودنِ كیفیتِ محاكمه سربازان به‌شكلی آگاهانه جایگاه و حركت دوربین‌اش را مشخص و تعیین می‌كند. او و فیلم‌بردارش گئورگ كروزه با انتخاب یك چهارگوش، كه محل استقرار افراد است، در دو سو محكومان و هیئت منصفه را قرار می‌دهد و در دو ضلع دیگر سرهنگ داكس را، كه وكیل مدافعِ سربازان است، قرینه دادستانِ ارتش می‌نشاند. با این تركیب‌بندی، آشكارا، هیئت منصفه و دادستان رو در رو و در موضع مخالفِ سربازانِ از پیش محكوم شده و سرهنگ داكس قرار می‌گیرند. به‌جز این در لحظه‌هایی كه دادستان برای محكوم كردنِ سربازان تلاش می‌كند، دوربین از موضع هیئت منصفه و در پشتِ سر آن‌ها به حركت درمی‌آید، و در لحظه‌های دیگری كه سرهنگ داكس به دفاع از متهمان مشغول است، دوربین از موضع آن‌ها پشت سرشان قرینه همان حركت را تكرار می‌كند.

كوبریك این تركیب‌بندی و حركت دوربین را به‌طرزی آگاهانه انتخاب می‌كند تا در فصل‌های بعدی پس از دادگاه نظامی به سكانس خشن، ساكن و در عین حال بسیار تأثیرگذارِ اعدام سربازان برسد، كه نقطه اوج آن شلیك گلوله، مرگ سربازان، صدای پرندگان، نگاه فرماندهان ارتش و در نهایت فراموشی است؛ فراموش كردنِ همه آن چیزهایی كه بایستی در یادها بمانند تا وجدان بشریت همواره بیدار باشد.

نویسنده: احسان تحویلیان

منبع: سینما یک

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
درصورت بروز هرگونه مشکل و یا ارائه پیشنهاد و انتقاد، ما را از طریق لینک زیر در جریان بگذارید. باتشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 621
  • کل نظرات : 54
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 410
  • آی پی امروز : 87
  • آی پی دیروز : 126
  • بازدید امروز : 335
  • باردید دیروز : 233
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,171
  • بازدید ماه : 4,018
  • بازدید سال : 27,808
  • بازدید کلی : 1,138,513
  • کدهای اختصاصی
    جدول فروش فیلم ها
    فیلم (هفتــــــــگی) فروش
    Think Like a Man Too$29.2 M
    22 Jump Street$27.5 M
    Dragon 2 $24.7 M
    Jersey Boys$13.3 M